- چرا قیافت اینطوریه؟
+ ...
- کشتیهات غرق شده؟
+ خیلی بدتر... شکست خوردم.
-طبیعیه. همه شکست میخورن.
+ میدونم! میدونم شکست مقدمه پیروزیه. میدونم تجربه میشه و باید به جلو حرکت کنم و... ولی اینبار فرق داشت.
- ...
+ اینبار مطمئن بودم که کارم درسته و قراره نتیجه محشری از آب در بیاد. وقتی فهمیدم گند زدم حسابی شکه شدم و خودمو باختم! از خودم خیلی بیشتر از اینا انتظار داشتم. انتظار بیجا...
- داری گریه میکنی؟
+ آره. گریه میکنم. تک تک مرواریدهایی که ساعتها وقت گذاشتم و با هزار شوق و ذوق دوختم رو باز میکنم و گریه میکنم. گلی که ماهها بهش آب دادم و حالا آفت گرفته رو از ریشه میکنم و گریه میکنم.
- اشکالی نداره. اشک بریز، خشمگین باش و غر بزن. ولی لطفا تسلیم نشو.
+ هه. من و تسلیم شدن؟ بهم نمیایم.
- خوشحالم که روحیتو از دست ندادی. هنوز امید داری.
+ چرخه ناامید شدن و امیدواری برای من طبیعیه. همیشه پیش میاد.
- و کسی که این چرخه رو میسازه خودتی و افکارت. امید مثل یه مروارید داخل صدف پنهانه. فقط باید با صبر و حوصله بیرون بکشیش.
+آخه یه چیز مثل مروارید برای کی امید میاره؟
- مروارید تشبیهی از چیزیه که بهش ارزش میدی و بهت امید میده. میتونه داخل صدف باشه، میتونه داخل شیشه شکلات باشه یا داخل یه مشت اسکناس. به معنای ساده تر، خودت تصمیم میگیری چی رو مروارید صدا کنی. اگه در یک چیز پیداش نکردی جای دیگه دنبالش بگرد.
+ ...حرفات سر و ته نداره. ولی گرفتم چی میخوای بگی.
- خب؟
+ کسی که تصمیم میگیره الان ناامید باشه یا امیدوار منم. فقط باید زاویه دیدم رو عوض کنم و صداهای تو سرمو خاموش کنم. کسی که تصمیم میگیره این نتیجه رو شکست یا پیروزی تلقی کنه منم. من شکست و ناامیدی هستم. من امید و پیروزی هستم.
- دقیقا.
+ تو چی؟ تو کدومی؟
- هر کدوم که تو باشی.
- ∾※ Rubeckia
- سه شنبه ۲ خرداد ۰۲