Each new day is a blank page in the diary of your life. The secret of success is in turning that diary into the best story you possibly can.
Douglas Pagels-
*اینجا یک چهار دیواری دنج است برای وی تا هرچه در مغزش سنگینی می‌کند را خالی کند~*
نظرات (۱۳۶)
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- سه شنبه ۴ مهر ۰۲
- ۰۰:۱۷
عجیبه که انقدر با عقل جور درمیاد😭😂
...اگه بخوام با روبی از دولت آنتوریوم فرار کنم چی؟
من فقط یه EXTP شر با خلافکار شدن فاصله دارم
نمیتونی منتظر بمونی؟
من همیشه یادم میره
سر انیمه های درحال پخش همیشه این اتفاق میفته. یه مدت میگذره میبینم تیکه های مهمش ترند شدن و من با اینکه داشتم درحال پخش میدیدم اسپویل شدم چون یادم رفته قسمت جدید که پنج روز پیش اومده رو دانلود کنم😂
خیلی راحتم از فاز یه چیزی میرم بیرون. اگه حسشو داشته باشم بدجوری میفتم به جونش، ولی اگه حسش بره ماه ها هم بگذره نمیتونم خودمو مجبور کنم برگردم طرفش...
مثل داستانت:|💔
این یکم سخت میشه، چون روبی در این نقطه از کاراکترش زیاد به بقیه اهمیت نمیده، اگه وضعیت قاراشمیش شه، در بهترین حالت ازت به عنوان طعمه استفاده میکنه تا فرار کنهxD
منم! قسمت جدید جوجوتسو رو قبل از اینکه ببینم یه دور توی اینستا دیدم://*وی به حذف کردن اینستاگرام می‌اندیشد*
در کوتاه مدت این چیز خوبیه، آدم چیزای مختلف رو امتحان میکنه. اما در بلند مدت، با کلی کتاب و انیمه و فیلم نیمه کاره رو برو میشه که احتمال تموم کردنشون تا آخر عمر بیست درصدره|-:
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- شنبه ۲۵ شهریور ۰۲
- ۲۲:۰۱
نمیدونممم ولی یادمه کتاب دستت بود. یا بغلت بود. شاید تو کتاب فروشی بودیم. حس میکنم-
+ نههه اگه روبی بود که همون اول جیغ میزدم از دستش فرار میکردم😭😂
توی داستان طرفدارشم. خیلی جذابه و عاشقشم و همه چی... ولی اگه تو زندگی واقعی یه روبی ببینم از اعماق وجودم وحشت میکنم
...اگه من بخوام توی دفن کردن جنازه به روبی کمک کنم چی؟•-•
هه هه. از کجا فهمیدی؟:))
ولی من این تابستونو دوست داشتم. توی مدرسه انقدر بهم سخت گذشته بود که کل تابستون فقط از اینکه قرار نیست برم مدرسه خوشحال بودمXD
هرچند واقعا سریع گذشت و الان که داره تموم میشه میبینم توش هیچکار نکردم...
از اونجایی که روبی بچه کتاب خونی نیست نتیجه می‌گیریم که خودم بودم... شاید داشتم روبی رو کاسپلی میکردم😂
توی زندگی واقعی به هیچ وجه نباید نزدیک آدمای جذابی شد که کارای خطرناک میکنن. فقط از دور قشنگن:-|
در اون صورت مطمئن شو جنازه‌ی آدم مهمی نباشه، وگرنه شریک جرم روبی شناخته میشی و اگه رئیس انجمن حسابتون رو نرسه، دولت آنتوریوم میاد دنبالتونxD
چون اگه می‌تونستم در برابر داستانای درحال پخش خودم رو کنترل کنم، همین کارو میکردم و منتظر می‌موندم تا کوه شن و یه جا تمومشون کنم😭
مایه‌ی خوشحالیمه~
فعلا تنها کاری که حس میکنم توی تابستون توش هنر کردم اینه که انیمه‌ها رو هفتگی میبینم و با صبوری منتظر هفته‌ی بعد میمونم...
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- يكشنبه ۱۹ شهریور ۰۲
- ۰۰:۵۲
خوابتو دیدم++....
اصلاااا یادم نیست چی بود ولی حس کردم باید بهت خبر بدم
+ حس میکنم توی خوابم وایب قرمز و مشکی و ENTP میدادی. یه لبخند شیطانی روی لبت بود و یا داشتی از راه به درم میکردی یا نگاهت میگفت قراره این کارو بکنی ولی برعکسشو انجام میدادیXD
توی تابستون رسما هیچکار نکردم پس تعجب نکن که هنوز سه پارتی که برام فرستادیو نخوندم🙂
هی میخوام برم بخونمشون یادم میاد یکم خوندم و نمیدونم تا کجا و پیدا کردنش سخته
احتمالا روزای اول مدرسه وسط کلاس بشینم بخونمشونD: توی دوران مدرسه فعال تر از تابستون میشم
تو تابستون اصلا باهات حرف زدم؟++....
اوا اونجا چیکار میکردم؟
+ اگه قرمز مشکی بودم و entp و لبخند شیطانی داشتم... پس اون من نبودم، روبی بودxD
شاید داشت سعی میکرد برای یکی از ماموریتاش ازت به عنوان طعمه استفاده کنه، یا حوصلش سر رفته بود و رفت به یکی از دوستای من سر بزنه. ولی اخطار میدم اگه ازت خواست کاری کنی به هیچ وجه انجامش نده. اگه راه رو براش باز کنی، پلک می‌زنی و می‌بینی ازت برای دفن کردن یه جنازه کمک میخواد😂
منتظری یه شبه ده تا پارت باهم بخونی؟xD
این تابستون رو دوسش ندارم... انگار نفرین شده، اصلا پیش نمیره و برای من خاطرات بدش خیلی بیشتر از خوبشه.
یادم نمی‌آید:-I
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- چهارشنبه ۳۱ خرداد ۰۲
- ۲۰:۲۸
آره ولی ورژن صادق من یکم رومخه چون ضدحاله′-′
خیلی خوشحالم که باهام موافقیTT
شروع خیلی فوق‌العاده ای داشت ولی از پایانشم خوشم نیومد...
وای دقیقا:| این چیزیه که درمورد این سبک شخصیت اصلیا خیلی اذیتم میکنه. نویسنده سعی میکنه خیلی قوی و شجاع نشونشون بده و ظاهرا خودشونم همچین فکریو درمورد خودشون میکنن، ولی همش بقیه باید برن از وسط دردسر نجاتشون بدن
ولی توصیفاتش واقعا خوب بودن. با کتابای دیگه خیلی فرق میکرد و جزو چیزایی بود که خوندنش یه جورایی بهم کمک میکرد
خیلی ناراحت شدم آخرش گذشته ی نمگی و کرینو نگفتن:′)
کلا در حق کرین خیلی کم لطفی شد...
شیکیم همینطور. توقع داشتم بیشتر ببینمش
کلا جز چند تا از شخصیت اصلیا به بقیه خیلی کم توجه کردن🚶💔
خا ضدحال باشه، چه اشکالی داره همه که نمیشه هم‌نظر باشن
پایانش برای من معمولی بود. طبق معمول دختره و پسره به هم رسیدنxD
اوهوم خیلی قوی بود، نویسنده انگار رو هر بند خیلی فکر کرده تا کلمه‌های قشنگ به کار ببره.
طبق معمول به کاراکتر فرعی‌ها (یا مکمل‌ها؟) اونقدر که باید توجه نمیکننTT
اگه یکم بیشتر ازشون میگفت نمگی و کرین رو شیپ میکردم-
شیکی هم خیلی دوست داشتمTT
کاراکترای فرعی داستان خیلی بیشتر از شخصیت اصلی توجهم رو جلب کردن.
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- يكشنبه ۲۸ خرداد ۰۲
- ۱۹:۵۶
آره. البته قبل امتحانا همه کاری کردم فقط پیوسته انجامش ندادم
من هیچوقت استرس امتحانو نمیگیرم. قبلش واقعا همه کاری میکنم فقط اگه اطلاعات جدیدی بره توی مغزم جای درسایی که خوندمو میگیره پس ترجیح میدم کتاب نخونم😂
فصل اولشو که میخوندم صحنه های نسیمی از فردا توی ذهنم پخش میشد
ولی بخوام صادق باشم که باعث میشه رومخ باشم، از این مدل شخصیت اصلیا خیلی خوشم نمیاد
تا الان شصت درصدشو تو طاقچه خوندم. عوض مینا نمگی و خدای دریا رو خیلی دوست داشتم:)) هرچند خیلی کم خودشو نشون داد ولی جوری اومد که باعث شد خیلی ازش خوشم بیاد
+ نمگی شدیدا شبیه یکی از همکلاسیامه-
خوبه که قلق مغزت دستتهxD
صحنه‌های زیر آب و شهر مدفون در اعماق... وایب گنگ و در عین حال آرامش بخشی میده~
صادق بودن به معنی رو مخ بودن نی که.
میدونم چی میگی، کاراکتر مینا یکم برام تکراری بودxD خسته شدم اینقدر کاراکتر که با کله می‌پرن تو خطر تا مثلا خونه و خانوادشون رو نجات بدن دیدم. ولی بهتر از این بود که یه شخصیت لوس و رومخ می‌داشت:/
اینکه عین مانهوا کره‌ای‌ها تا یه چیز میشد شین میومد نجاتش می‌داد خیلی رو مخم بود#-# اما خاب، نمیتونم منکر این بشم که قلم نویسنده و فضاسازیش چند لول بالاتر از کتابایی بود که تاحالا خوندم.
وای نمگی! ای کاش بیشتر حضور می‌داشت، خیلی دوسش داشتمTT
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- شنبه ۲۰ خرداد ۰۲
- ۰۸:۴۹
نگا- دارم دختری که به اعماق دریا افتادو میخونمD′:
توی این موقعیت واقعا برام حرومه ولی شبا حوصلم خیلی سر میره
خیلی وایب خودتو میده. هیچ ایده ای ندارم چرا و چیش ولی هر جمله ای که میخونم یادت میفتم و مغزم اینجوری میشه که: عه چقدر آکامه
و اینکه لطفا بگو فقط من نبود اولاشو میخوندم همش یاد نسیمی از فردا میفتادم:′)
*برگشتن به ناکجاآبادی که توش گم شده بودم*
عههه
به خاطر امتحانا حرومه؟xD
من همیشه نیم ساعت قبل امتحان جلو چشمای متعجب همکلاسیام کتاب میخوندم! هر چند برای همه عجیب به نظر می‌رسید ولی منو از نظر روحی آماده میکرد و استرسم رو کاهش می‌داد... البته همه چی تا وقتی خوب بود که جمله‌های کتابو با درس قاتی نمیکردم-
ریلی؟؟ شاید به این خاطر باشه که تو جهان موازی یه کتاب با توصیفاتی به همین اندازه قوی نوشتم😂
خیلی وایبشون شبیه هم بودT~T
جدا از اینکه انگار وسط دریا داشتم می‌خوندمش، تا یه مدت همه چیزو آبی میدیدم! دقیقا همون حالتی که سر نسیمی از فردا داشتمxD
*وی منتظر برگشتت خواهد ماند3:*
Saba
- چهارشنبه ۱۰ شهریور ۰۰
- ۱۴:۳۳
دلم میخواد بزنمتتتت:///
خیلی عوضی ای... دیگ اصن امیدی نداشتم که بخوای برگردی...فقط هر روز میومدم چک میکردم ببینم جواب دادی با نه..
الانم واقعا نمیدونم ذوق داشته باشم یا از از دستت عصبانی باشمT__T
راحت باش حقمهU-U
باز شرمندم که ناراحتت کردمTT
Saba
- دوشنبه ۱۸ مرداد ۰۰
- ۰۰:۵۸
اکامه نمیخوای یه خبر از خودت بدی؟نگرانت شدیم..
بالاخره برگشتم!
شرمنده نگرانت کردنمTT
Saba
- چهارشنبه ۲۶ خرداد ۰۰
- ۱۱:۴۳
اوکی^~^
+چرا دونت فایت د فیلینگ انقد خوبه؟هر روز بهش گوش میدم و ازش سیر نمیشمTT
+یعنی قراره کنسرتی بدون چانبک داشته باشیم...؟
از اون مدلاست که هیچوقت خاص بودنشو از دست نمیده#~#
فکر کردن بهشم دردناکه...کلا ما فندوم دردمندی هستیمTT
Saba
- دوشنبه ۱۷ خرداد ۰۰
- ۲۲:۲۸
حس میکنم هرکاری کنم ذوقم تخلیه نمیشه!!!
راستی اکامه امتحاناتت تموم شدن؟یا کی تموم میشن؟دلن بدجور برا حرف زدن باهات تنگ شده):
درکت میکنم...!
تموم که شد. منم دلتنگتمT^T
ولی یه سری مشکلات تو خونه داریم که یکیش نت افتضاحه:/
شرمنده ولی فعلا موقعیتشو ندارمTT
Saba
- دوشنبه ۱۷ خرداد ۰۰
- ۲۲:۰۶
وای دقیقاا منم همین انتظارو داشتم ولی یه چیز محشر تر تحویلمون دادنTT
خفن؟محشرر بوددددTT
از بهترین چیزایی بود که شنیدم!
بگو فقط من نیستم اخرای ام وی چشمم میمونه رو لیT__T
و اون ویت اکسوال اخرش منو کشت...(':
از وقتی اومده دارم استریم میزنم... خوبیش اینه اخرای نته و زیاد عذاب وجدان ندارم...XD
تفاهم را بنگرTT
از محشرم یه چیز اونور تر!
تنها نیستی منم مثل خودتمT~T
با دیدن اون بیشتر از قبل به اکسوال بودنم افتخار کردم#~#
XDD
Saba
- دوشنبه ۱۷ خرداد ۰۰
- ۱۲:۱۴
یک و نیم کامبک داریمم...الان از ذوق میمیرمT______T
چرا نیستی اخه...من الان پیش کی خودمو تخلیه کنمTT
دیدی چه خفن بود؟؟؟
وای خداااا من انتظار کامبک دارک داشتم ولی این...فقط خیلی محشر بودTT
sorry TT
Saba
- شنبه ۱۵ خرداد ۰۰
- ۱۲:۰۹
انگار یه فن پدرش با پدر بکهیون اشنا شده و از بکهیون برا دخترش امضا گرفتههه...چرا انقد خرشانسنTT
اون روز به مامانم گفتم البوم میخوام...چیزی نگفت ولی معلومه قبول نکرد و بابامم که به خرید نتی اعتماد نداره...ما خیلی بدبختیم
مگه میشه ندیده باشممم؟؟؟خیلی جذاب بودننننT_____T
به قول دختر عموم اکسو پروردگاران کانسپتنTT
موی مشکی خیلی بهشون میاد..رنگ موی کایو که نگمTT
یه فن چنو با خانواده اش دیدههه...تو فروشگاه...و چنو از صدای خنده اش شناخته...من دلم برا چن تنگ شدهT____T
+و چه عجب شما دیده شدی...وقتی دیدم جواب دادی خیلی ذوق کردم که برگشتیXD
دلم برات تنگ شده بودTT
چه فن تو فنی شدXD
مامنه منم از خرید اینترنتی خوشش نمیاد چون فقط یه بار تجربه‌ی خوبی نداشت و خریدش به دستش نرسید:/
کینگ کانسپت#~#
یک عدد خرسی پرتقالیT^T
آره آرهههه شنیدنم سخته چن چنی رو به عنوان یه بابا ببینم ولی مطمئنم تکهTT
+عزیزممم~ منم تعجب کردمXDDD
همچنینT~T
Saba
- چهارشنبه ۵ خرداد ۰۰
- ۱۳:۲۲
تحلیلا رو دیدی؟TT
راستی اکامه پیجی میشناسی تحلیل ام ویارو گذاشته باشه؟
اوهوممم
تیزرا رو دیدی؟!
نه اما اگه پیدا کردم حتما بهت میدمش@.@
Saba
- چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۰۰
- ۱۱:۵۰
و ما اینجا اس امی رو داریم که همه چیز رو به نام خودش زده.
انگار چانیول قبل رفتن به سربازی وکلای خصوصی و حرفه ای استخدام کرده که در حال جمع اوری اطلاعات برای تنظیم شکایت بودن که انگار اس ام هم فقط باهاشون همکاری داشته...همون اول که خبرو شنیدم واقعا تعجب کردم اس امی که اون اول گفت زندگی شخصی ایدلامون به ما ربطی نداره همچین کاری کرده باشه.
به قول اون توییت برای اولین باره که میشنوم ایدلی عذرخواهی نکرد و در سکوت منتظر عدالت موند و به جاش فقط به فناش گفت که من از اعتمادی که بهم داشتین نا امیدتون نمیکنم.
بعله متعسفانه...
چان تکه، تکT~T
Saba
- سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۰۰
- ۲۲:۳۷
به خاطر همین عوضیاس که تا حالا عکس موهبتو ندیدیم#-#
اکسو هیچ وقت جایگزین نمیشه...واقعا نمیدونم اس ام کی میخواد بفهمه با رفتن پسرا چه ضرری بهش وارد میشه... انگار حتی نزدیک بوده از بیگ تری هم خارج بشه که دوباره با خبر کامبک اکسو کشیده بالا
اوهوم...
از یه طرفم سوپرام یه جورایی به اس ام بندشون کرده...یه کامنت خوندم نوشته بود حتی اگه پسرا بتونن از اس ام کلا جدا بشن مطمئنا اس ام به بک و کای فشار میاره تا تو سوپرام فعالیت داشته باشن و نتونن به اکسو برسن...فعلا باید صبر کنیم...باید به پسرا اعتماد داشته باشیم،قطعا اونا میدونن بهترین راه حل چیه
اره شنیدمش...انگار وکیل خصوصی هم گرفته*-*
واقعا چانیول نباید از اون طرف بگذره...رسما گند کشید به همه چیز!:/
دقیقااا...بهترین خبر بود*--*
حالا من یه چرتی گفتم تو چرا باور کردی؟ذوقم برا کامبک اکسو کور بشه؟؟محالهXD
من واقعا دلم میخواد البوم اکسو رو بخرم...میدونی خیلی حرص دراره که پول خرید البومو داشته باشی ولی اجازشو نهTT
اون نامه ای که بکهیون نوشته بودو دیدی؟TT
فقط اون فنایی که برادراشون با چانیول یا بکهیون تو یه پادگانن...لعنتی اینا خیلی خرشانسن...حسودیم شدXD
البته یه چیز خوب سربازی این بود که یه مدت از دست اس ام و فنای متعصب و نتیزنا راحتن
متاسفانه بلهTT
والا. اگه از فنای داخلی ضرر نبینه، فنای اینتر نشنال زندش نمیذارن#-#
فکر کردن بهش هم دردناکه...امیدوارم یه روز همه چی درست بشه، هم پسرا از اس ام راحت شن هم ما بریم کره تو کنسرتشونT^T
چان هر چه قدرم مهربون و مظلوم باشه بازم حق داره طرفو بکوبه تو دیوار!
ما با ذوق کامبه که زنده‌ایمU~U
منم اولیو دارم دومی رو ندارم...
آری~منم همینطور...چرا نمیشه یکی از دوستا یا آشناهای ما با پسرا دیدار کنن؟ چرا نمیشه ما از نزدیک ببینیمشون؟TT
صد در صد!
Saba
- جمعه ۲۴ ارديبهشت ۰۰
- ۰۰:۰۹
حس میکنم واقعا از فنای کره ای متنفر شدم
الان بعضیا دارن برا اس ام ایمیل میزنن...ولی خب میدونم تاثیری نداره چون اس ام گاو تر و عوضی تر از این حرفاس که بخواد واکنش نشون بده...این کمپانی لعنتی بخواد میتونه از راه قانونی اقدام کنه!!!
مخصوصا الان با این کاری که با البوما کردن...واقعا نمیتونم حال پسرا رو الان که تو سربازین و دستشون به هیچ جا بند نیستو تصور کنم
یه کامنت بود نوشته بود اس ام میخواد از متکی بودنش به اکسو کم کنه...تا وقتی اکسو فروش خوبی داشته باشه بقیه گروها به چشم نمیان و این برای یه کمپانی که تکیه گاهش یه گروه باشه که نزدیک به پایان قراردادن ریسکه
امیدوارم پسرا بتونن از اون جهنم خلاص بشن...هرچند مشخصه اس ام به همین راحتیا ولشون نمیکنه:/
واقعا اینکاراشون ذوقمو برای ام وی جدید بکهیون و کامبک اکسو کور کرد...
الان بعضیا دارن برا اس ام ایمیل میزنن...ولی خب میدونم تاثیری نداره چون اس ام گاو تر و عوضی تر از این حرفاس که بخواد واکنش نشون بده...این کمپانی لعنتی بخواد میتونه از راه قانونی اقدام کنه!!!
مخصوصا الان با این کاری که با البوما کردن...واقعا نمیتونم حال پسرا رو الان که تو سربازین و دستشون به هیچ جا بند نیستو تصور کنم
یه کامنت بود نوشته بود اس ام میخواد از متکی بودنش به اکسو کم کنه...تا وقتی اکسو فروش خوبی داشته باشه بقیه گروها به چشم نمیان و این برای یه کمپانی که تکیه گاهش یه گروه باشه که نزدیک به پایان قراردادن ریسکه
امیدوارم پسرا بتونن از اون جهنم خلاص بشن...هرچند مشخصه اس ام به همین راحتیا ولشون نمیکنه:/
واقعا اینکاراشون ذوقمو برای ام وی جدید بکهیون و کامبک اکسو کور کرد...
حق داری. هر کسی رفتارها و تعصبای مزخرفشونو ببینه ازشون متنفر میشه#-#
دقیقا! گاوم از اس ام بیشتر میفهمه...
منم همچین چیزی رو شنیده بودم که میخواد کم کم موضعش رو از اکسو تغییر بده و به گرو‌های دیگش تکیه کنه. و اینطور برداشت کردم که میخواد اکسو رو فراموش یا جایگزین کنه!
پسرا قوین اما حقشون نیست اینطوری آزار ببیننTT
راستی شنیدی قضیه‌ی چانیول درست شد؟! از طرف شکایت کردن و پیگیرش شدنTT
این چند روزه قشنگ ترین خبر واسم همین بود...
نه دیگه اینقدر بهش فکر نکن که ذوقتو از دست بدی. مثبت نگر باش.
فعلا بیا واسه این عر بزنیم که تنها رفتن سربازی و با کلی فن بوی برمیگردن XD
Saba
- پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۰
- ۱۱:۱۱
این عوضیا رو دیدی اکانت زدن تو توییتر و درخواست کردن که چن و چانیول از گروه برن؟!
یکیشون کامیون کرایه کرده که بره جلوی اس ام...حیف که نمیتونیم به جز ریپورت کردن کار دیگه ای بکنیم!!!
اس ام اگه ذره ای شعور داشت الان اون کامیون توی پارکینگ بود!!
ریلی؟؟؟چند وقته توییتر نرفتم خبر ندارم...
چرت کرده:/ مگه کشکه؟ واقعا انتظار دارن با یه اعتصاب اعصاب خورد کن به خواسته‌ی مزخرفشون برسن-__-
حیف که بی شعورتر از اس ام وجود نداره...
Saba
- سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۰۰
- ۱۹:۵۵
خیلی بد بود که فقط سهونو کنار بکهیون دیدم...انتظار همه ی اعضارو داشتم...TT
سوالم اینه که چی به بکهیون نمیاد؟@-@
بعد خرداد میتونیم باهم حرف بزنیم؟دلم برات تنگ شده>.<
منم همینطور...در عذابم براشTT
درواقع این بکه که به همه چیز میادXD
منم همینطور! بعضی وقتا فکر میکنم قرار نیست با مدرسه وداع کنیمTT
Saba
- پنجشنبه ۱۶ ارديبهشت ۰۰
- ۲۰:۱۴
تولد بکهیونی هم مبارک...وارد بیست و نه سالگی شده>---<
+اکامه خیلی محوی#-#
29 سالشه ولی بازم بچمهp:
+آری...
Saba
- پنجشنبه ۱۶ ارديبهشت ۰۰
- ۱۱:۳۰
بکهیون رفت کمپ اموزشی...عکساشو دیدی؟چرا این بشر انقد کیوته؟TT
حتی با کچلم بامزه اسTT
البته موهاشو کلا از ته نزده...مثل اینکه شیومینم ساعتشو داده به بکهیوننTT
دلم واسش کبابه! از همین الان دلتنگشمTT
کچل بودن هم جذابش میکنهT^T
ارهههه حیف شد مثل همه عکس دست جمعی نگرفتنTT
Saba
- چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۰۰
- ۲۳:۱۸
فردا بکهیون میره سربازی...
موهاشو زده..هعی..
گفته اگه بهم اومد عکسمو میزارم...هنوز که هنوزه باورم نمیشه
مو نداشتن بیشتر از چیزی که انتظار داشتم بهش میومدTT
ای کاش یه نفر از این کابوس بیدارمون کنه...
Saba
- سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۰۰
- ۰۱:۳۰
تاریخ سربازی رفتن بکهیون شش می بود مگه نه؟دو روز دیگه بکهیون میره سربازی...باورم نمیشه...
حس میکنم سربازی رفتنش یه شوخیه...اخه چجوری دو سال بدون بکهیون؟...
عکسای چانیولو تو مراسم پایان دوره اموزشیش دیدی؟خیلی کیوت بود...اون لباسا خیلی بهش میومدTT
از یه طرفم فک میکنم که خوبه که رفتن تا باهم تقریبا تو یه دوره برگردن..ولی خب باورم نمیشه..یعنی نمیخوامTT
او رفت و دل این همه آدمو همراه خود بردTT
منم همین احساسو دارم، ولی چه میشه کرد؟ متاسفانه نمیتونیم قوانین رو تغییر بدیمTT*وی از همچین قوانینی متنفر است*
آرههه، خیلی جذاب شده بودT^T
چانبک باهم رفتن و باهم بر خواهند گشت...
Saba
- دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۰۰
- ۱۹:۱۹
جرر😂😂😂
منو باش فکر میکردم یکم پیشرفت کردیXD
من خودم میخوام تابستون بشینم دوباره ببینمش...دلم براش تنگ شده>---<
من که میدونم کاپل مورد علاقه منو بهم نمیرسونن...نویسنده مانگاس کاگورا رو با شینپاچی شیپ میکنه...ادم قحط بود اخه؟
پشرفت صفر درصدD:
فعلا با خواهرم هر از چند گاهی اتک رو ریواچ میکنم. هرچی بیشتر نگاه میکنم بیشتر میفهمم که حافظم افتضاحه:/
80 درصد وقایع رو اصلا یادم نمیاد دیده باشم:///
Saba
- دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۰۰
- ۱۹:۱۵
خب واقعا بی انصافیه...تو درمورد طرف هیچی ندونی و بیای بگی نچسبه
و نیازه بگم مامان باباش کاملا ریدن تو زندگیش؟@-@
خب اینکه دوباره برگشت سمت علاقش ولی شما جلوی موفقیتشو گرفتین؟
قطعا!
+راستی اکامه گان شات و رد مون از کاردو شنیدی؟خیلی خوبن!
+هه چه خوب*-*
اوهوم ناعادلانست
ای کاش مادر پدرا درک کننTT
+اسمش آشنا میزنه ولی فکر نکنم گوش کرده باشمش. حتما سراغش میرم*-*
Saba
- دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۰۰
- ۰۸:۲۸
13 مرداد اخرین سینمایی گینتاما میاد... نمیتونم تا اون موقع صبر کنم و باورم نمیشه یعنی دیگه گینتاما نداریم؟
*و وی بعد از گذشت سال‌ها همچنان در قسمت اول قفل مانده و تکان نمی‌خورد...*
Saba
- يكشنبه ۱۲ ارديبهشت ۰۰
- ۲۰:۳۴
XD
بعضیا تو کامنتا گفته بودن ازش خوشم نمیاد یا نچسبه:|||||
از یه کامنت خوشم اومد که نوشته بود تصور کنید بکهیونی که خیلی دوستش دارید دبیو نمیکرد و این پسره به جاش بود...اونوقت همینارو درمورد بکهیونم می‌گفتید(تصور اینکه بکهیون تو اکسو نبود واقعا برام وحشتناکه•-•)
+دلم برات تنگ شده...دلم میخواد باهات بحرفم...اما حیف که امتحانات شروع شدنTT
بعضیا غلط کردن:/
نگوووو، اکسو بدون بک؟! مگه داریم مگه میشه؟!!TT
اکسو بدون حتی یکی از پسرا دردناکهT^T
+منم همینطور!ولی نت درست و حسابی ندارم-___-
+اما لپتاپم درست شد!*^*
Saba
- پنجشنبه ۲ ارديبهشت ۰۰
- ۲۱:۰۶
یکی به من بگه چرا دستم میخوره کامنتام خصوصی ارسال میشن؟/:
نمیدونم درموردش میدونستی با نه ولی خب خیلی شوکه کننده بود برام
لعنتی صداش خیلی خوبه!
دلم واسه این دست خوردنات تنگ شده بودXD
یه چیزایی درموردش شنیده بودم. مطمئنم یه بار صداشو گوش کرده و خیلی خوشم اومده بود ولی الان یادم نمیاد صداش چه شکلی بود:|~
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- يكشنبه ۲۲ فروردين ۰۰
- ۲۳:۲۹
آکامهههههههه
تفلتت مبارکککککککککک*-----*
میخواستم برات کادو درست کنم ولی ایده ای به ذهنم نرسید... (امسال توی تولد دوستام براشون ویدیو درست میکردم•-•) به خاطر همین برات از این کیکا گرفتم*-* ازینا
+واقعا ایده ای ندارم که چرا فرستادمش. فقط یهو دیدمش و یادم اومد امروز تولدته′-′.... ولی کادوی خیلی باحالیه مگه نه؟*-* D:
سپاااااس!
کادو نمیخواد~اوه مای گاد!اولین باریه که همچین کادویی میگیرم. دوسش دارممم مرسییییXD
+عاشق این طور کادوهام*^*
Saba
- يكشنبه ۲۲ فروردين ۰۰
- ۲۱:۱۹
چرا دو بار نوشتم صداش قشنگه؟:|
چرا من یادم میره قبل ارسال کامنتم یه بار بخونمش-_-
یعنی عاشق این مدل کامنتام که میاین اشتباهی رو درست کنین که روحمم ازش خبر ندارهXD
اصلا دقت نکردم به خداXDDD
Saba
- يكشنبه ۲۲ فروردين ۰۰
- ۱۳:۴۹
تولدت مبارک*--*♡
یه سال بزرگتر شدی>--<
امیدوارم امسال برات پر از لبخند و اتفاقای قشنگ باشه♡
سپاس گزارمU-U
و پیرترXD
ممنونم*^*
Saba
- يكشنبه ۲۲ فروردين ۰۰
- ۱۰:۳۳
مهم و خاص!
قطعاTT
دقیقا)):
+صداش خیلی قشنگههه*-*
این یکی زیادی قشنگ بود...صداش...خیلی قشنگ بود!!!TT
دانلودش کردم به پلی لیست ثابتم اضافش کردم*-*
بعله!
+
عاشقش شدمT~T
به اندازه‌ی بک با احساس بود~
Saba
- شنبه ۲۱ فروردين ۰۰
- ۱۴:۳۵
امسال اولین سالیه که میتونم کامبکشونو ببینم...منم حس میکنم رو ابرام...من چجوری صبر کنم اخه؟!
هیچ کدوم از این اتفاقا حقش نبود...حالت قیافش هنوزم یادمهTT
وای دقیقا...خیلی خوب گفته)):
تا 2023باید منتظر بمونیم...خیلی زیاده...
اخه اینجا واقعا یه چیز دیگس*-*
از تویی که برای اوردن شارژر لبتاپتم تنبلی کردی چیزی بیشتر از این انتظار نمیرهXD
+ایکس شیومینو دیدی؟خیلی جذاب بود*-*
+راستی کاور انگلیسی بامبی از saay رو شنیدی؟اگه نشنیدی برو دنبالش خیلی قشنگ بود>---<*-*
از یکی شنیدم انگار یکی از نویسنده های اهنگ بامبی بوده
اولین سال منم هست! دقیقا به همین خاطره که خیلی مهمه!!
اون لایق بهترین هاستTT
فقط فکرکردن بهش دلمو خراش میدهTT
اینقدر تنبلی کردم دیگه همه می‌شناسمنXDDD
+همونطور که انتظار داشتم، اون خیلی جذابهU~U
+چه قدر صداش قشنگه! دوسش دارممم*^*
خیلی قشنگ می‌خونه!!~
Saba
- شنبه ۲۱ فروردين ۰۰
- ۰۰:۳۳
امسال اکسو واقعا کامبک داره...خیلی ذوق دارم...من چجوری صبر کنم؟TT
اونجا که کای گفت چانیولم داره میره سربازی دیدی قیافه چانیول چجوری شد؟بمیرم براش...چطور تونستن باهاش همچین رفتاری داشته باشن؟چجوری دلشون اومد؟TT
دی او خیلی کیوت و جذاب شده بود>---<
+تو از منم تنبل تری که:/
زود برو ببین...قشنگ بود*-*
من هنوزم که هنوزه رو ابرام! اصا انتظار نداشتم واقعی باشه!!خیلی خوشحال شدمTT
حقش نیست اینطوری کنن باهاش!عکسی که همه دستشونو گذاشتن رو کلش دیدی؟ به قول یکی هر بار که یه نفر میره سربازی لبخند پسرا تو عکس کم رنگ تر میشهTT
دی او همیشه کیوت و جذابهXD
+تازه فهمیدی؟D:
حتما میرمT~T
Saba
- جمعه ۲۰ فروردين ۰۰
- ۱۷:۵۶
ام وی سوپر امو دیدی؟خیلی دوست داشتنی بود>--<
همه اشون خیلی کیوت شده بودن... مخصوصا مارک و تمینTT
ناح ندیدمTT
یک عدد فن تنبل تشریف دارم که براشون عر میزنم اما وقت نمیکنم برم ام ویشونو ببینمTT
*وی تلاش دارد در اولین فرصت برای دیدن ام وی اقدام کند*
Saba
- يكشنبه ۱۵ فروردين ۰۰
- ۱۲:۳۵
واقعا همشون فرشته هایین که اشتباهی زمینی شدنTT
+اخه چرا اینا انقدر دوست داشتنین؟؟؟!!!T - T
+اونارو دیدم...ولی فتوشاپ قبول نیسXD
نمیتونم بکهیونو اینجوری تصور کنم...و صد البته سهون و کای:|XD
دقیقاT^T
+فهمیدی به منم بگوT-T
+فوتوشاپش از سرمون زیاد ترهXD
من اصا نمیتونم تو لباس سربازی تصورشون کنم. آخه کیه که چندتا بچه کوچولو و کیوت رو ببره سربازی؟TT
Saba
- شنبه ۱۴ فروردين ۰۰
- ۲۳:۵۱
میدونی جدا از بیماریش..اون فشاری که رو ایدلا هست به شخصه برام واقعا وحشتناکه..و بکهیون یا وجود بیماریش همه اینا رو تحمل کرده
بکهیون همونطور که خودش گفت واقعا قوی بوده!
قطعاTT
مگه میشه عاشق این بشر نشد؟
+دیدی کیونگسو ساعتشو داده بود به چانیول؟TT
+من خیلی دلم میخواد چانیولو با کله کچلش ببینم...حیف شد عکسی گرفته نشد>.<
برای منم همینطوره.
نمیفهمم چطور می‌تونن تحمل کنن...همشون فرشتنTT
+واااای اینقدر با دیدن عکسش ذوق کردممم!!
+یه سری فوتوشاپ ازش دیدم و همونطور که انتظار داشتم با کله‌ی کچل هم جذاب و کیوتهXD
Saba
- شنبه ۱۴ فروردين ۰۰
- ۲۳:۰۲
نمیدونی وقتی خبرشو دیدم چقدر ناراحت شدم...
تصور کن...فشار کاری و از یه طرفم بیماریش...و از یه طرفم هیترا و فن نما ها...
وقتی اونجایی که گفت خیلی نگران نباشین و امیدوارم در اینده حتی وقتی صورتمم پف کنه،بازم کیوت ببینینش خیلی ناراحت شدم...حس کردم دلم میخواد گریه کنم...نمیدونم چرا...
این همه فشار روش بود و با این حال تحملش کرد
اون یه فرشتست که اشتباهی افتاده رو زمینTT
و من با شنیدن و فکر کردن به همهی این خبرا یه بار دیگه عاشقش شدم...
Saba
- شنبه ۱۴ فروردين ۰۰
- ۱۷:۰۱
بکهیون قراره 6 می بره سربازی...یعنی روز تولدشTT
قبل اونم یه هفته امورش پایه قبل از شروع خدمت میبینه
به خاطر بیماریش هم نوع خدمتش خدمات اجتماعیه
اینطور که پیداست همینطورهTT
اوهوم شنیدم.
با وجود همهی اینا اینقدر به خودش فشار آورد تا آلبومشو آماده کنه.
ما لیاقت این فرشته رو نداریم...
Saba
- جمعه ۱۳ فروردين ۰۰
- ۰۹:۵۵
اوه...صحیح می‌فرمایید
یعنی عاشق اونجاهاییم که میگه بامبی بام-بیTT
راستی بامبی معنی خاصی داره؟
منم همینطور! صداش با ریتم گیتار و موسیقی و در کنارش فضای تاریک، خیلی به دل میشینهTT
هم معنی گوزن و آهو رو میده، هم معنی باران نیمه شب3:
Saba
- پنجشنبه ۱۲ فروردين ۰۰
- ۱۰:۴۷
واقعا همه چیزش جذاب بود...اهنگ...فضای ام وی...و از همه مهمتر خود بکهیون!
+واو...مرسیی*-*
+چهار ماه پیش دادنش بیرون...کنسرتاشم ببین باحالن*-*
نه اشتباه نکن، بکهیون جذاب نیست، جذاب بکهیونهTT
یه بار دیگه عاشق این بشر شدم!
+خواعش میشه^~^
+سرفرصت حتما میبینم!!
Saba
- چهارشنبه ۱۱ فروردين ۰۰
- ۱۲:۵۵
اکامه چند تا انیمه معرفی میکنی؟مبخوام تابستون بشینم ببینم
+راستی اکامه اهنگ aya از مامامو رو شنیدی؟اگه نشنیدی برو سراغش قشنگ بود*-*
اول جوجوتسو کایسن رو ببین که قسمت آخرش اومد و الان تمام و کمال در خدمت شماست!D:
حقیقتا از پارسال تا الان انیمه‌ی زیادی به لیستم اضافه نکردم:/
اما Akudama drive با اکشن و آرت باحالش جذبم کرد.
SK8 the Infinity درمورد اسکیت و چند تا پسر بچه خیلی باحال و دوست داشتنیه!البته کاراکتر منفی داستان خیلیییی رو مخ و اعصاب خورد کنه-__-
Horimiya هم عاشقانست و فقط چند قسمتشو دیدم.
Wonder Egg Priority هم واسه امساله و تعریفشو خیلی شنیدم ولی هنوز سراغش نرفتم@.@
jibaku shounen hanako-kun هم با آرت استایل جذابش خیلی قشنگه*-*
+
چه قشنگه! دوسش دارم*^*
*به پلی لیست ثابتش اضافه می‌کند*
Saba
- چهارشنبه ۱۱ فروردين ۰۰
- ۱۱:۴۹
ام وی جدید بکهیونو دیدی؟
نمیدونم چی بگم...واقعا قشنگ بود...به شخصه خیلی دوستش داشتم!
مگه میشه ندیده باشم؟؟؟
محشر بوووود!
*وی را در حالی پیدا کردند که کف اتاق پهن شده و هدفون در گوش، بامبی بامبی بام-بییییی را فریاد می‌کشید...*
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- شنبه ۳۰ اسفند ۹۹
- ۱۳:۱۳
عیدت مبارک*-*♡
عید تو نیز مبارک فرزندم*^*
برات آرزوی بهترین‌هارو دارم~
Saba
- شنبه ۳۰ اسفند ۹۹
- ۱۳:۱۱
سال جدیدت مبارک اکامه^-^
امیدوارم سال جدید برات پر از اتفاقای قشنگ باشه💙
همچنین!*^*
همین آرزو رو برات دارممم~
Saba
- جمعه ۲۲ اسفند ۹۹
- ۲۲:۳۱
حالا که نگاش میکنم بامزه به نظر میادXD
+به محض کشیدنش برات میفرستمش*-*
البته خودمم نمیدونم چرا در حالی که دوتا نقاشی نیمه تموم دارم میرم سراغ یکی دیگه
اون نقاشی بکهیونو یادته؟فقط چشم و دماغشو کشیدم بعد چندماه...الانم سر لباش گیر کردم:/
فکر کنم تو ام اصلا سمتش نرفتی؟درسته؟XD
صد در صد!
+سپاس*^*
و حالا منی رو داریم که بعد از گذشت حدودا یک یا دو ماه، هنوز اون نقاشی بک رو که میخواستم بکشم، شروع نکردمD;
طبیعیه منم زیاد نقاشی‌هامو نصفه نیمه ول میکنم-.-
خوبه که منو میشناسیXDDD
Saba
- جمعه ۲۲ اسفند ۹۹
- ۱۴:۵۵
مرسی*^*
دماغش؟ولی من فکر میکنم دماغشو بد کشیدماXD
+قراره یکی هم از چانبک بکشم...ولی خب هنوز فن ارت مورد علاقمو پیدا نکردم که از روش بکشم@-@
ولی من دوسش دارمXDDD
+جای منم بکش!!!منتظر دیدنش خواهم ماند*-*
Saba
- جمعه ۲۲ اسفند ۹۹
- ۱۰:۴۱
نظرت چیه؟#~#
البته نیمرخ کوکی یه خورده بد شده باید درستش کنم@-@
OMG*----*
خعلی قشنگ کشیدییییی*^*
رو دماغش کراش زدمT^T
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- سه شنبه ۱۹ اسفند ۹۹
- ۱۹:۴۳
اتفاقا اگه بحث اکشن باشه فکر نکنم زیاد... فکر کنم اون به خاطر اینه که بدون اینکه چیزی بدونه اونارو دیده ولی خیلی وقت پیش ظاهرا چند قسمت از اتکو با پسر عمه هام که اوتاکوان دیدن و خوشش نیومده:/...
آره... شیراتوریزاوا رو به خاطر اوشیجیما خیلی دوست داره... خودمو کشتم که قانعش کنم ایتاچیاما تیم اول کشوره ولی قانع نشد... میگه اوشیواکا اولین ایس کشوره شیراتوریزاوا هم بهترین تیم کشور==
با اینکه هنوز بازیشونو ندیده=-=
از کاراسونو هم خوشش نمیاد=/ فکر کن از تیم اصلی که قراره به غیر منطقی ترین شکل ممکن نصف بازی هارو ببره بدت بیاد...
+ ای نو ولی قرار بود دیگه پیش دوستام از این چیزا حرف نزنمD': همیشه هیجانمو پیش دوستام خالی میکنم و درمورد چیزایی که اصلا بهشون ربطی نداره کلی بهشون غر میزنم+-+...
+ مشخصه D': ایموجی جدیدیه که تازه یادم افتاده میتونم ازش استفاده کنم و قراره یه مدت همش اینو بذارم همه جا یا نه؟D':
داداشت برام مثل فیثاغورس عجیب غریبه:/
هعی روزگار...چی میکشی از دستش؟
تیم اصلی به این خوبی! "به غیر ممکن ترین شکل ممکن" رو دوست داشتمXD
+
خب دوستا واسه همین وقتان دیگه. اگه هیجانتو پیش دوستات خالی نکنی کجا خالی کنی؟:/*وی به یاد ندارد آخرین باری که نزد دوستش غرغر کرد چه زمانی بود*
+
من رو این قفلی زدمD; خعلی باحالهDDD;
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- دوشنبه ۱۸ اسفند ۹۹
- ۲۲:۵۳
داستان اتکو امروز اتفاقی وقتی میخواستم درمورد اروین به داداشم بگم براش تعریف کردم...
خودش چند تا سوال پرسید′-′!!!
آخرش گفت تحریک شد ببینتش:′)
قراره جمعه سینمایی خلاصه ی فصل اولو براش بذارم ببینم خوشش میاد یا نه...
میتونی تصور کنی چقدر خوشحالم دیگه؟ اصن نمیخوام هایکیو رو تموم کنه (همشو برای فصل چهارم بهش نشون دادم ولی الان میگه اگه شیراتوریزاوا از کاراسونو ببازه دیگه نمیبینه:/) فقط اتکو ببینه:′) مطمئنم از اون خوشش میاد...
از اولم باید اتکو نشونش میدادم ولی چون خودم مثل همیشه بعد تموم کردنش حس خوبی بهش نداشتم هایکیو رو نشونش دادم:′|
+باورم نمیشه انقدر از اینکه برای بقیه از این چیزا حرف میزنم بدم میاد ولی بازم باهاشون درمورد این چیزا حرف میزنم😂😐
اوا!
همونطور که انتظار داشتم پیش رفتD:
اگه از داستانم خوشش نیاد حتما اکشنش جذبش میکنه@.@
اینقدر از شیراتوریزوا خوشش میاد؟
خیلیا اتک رو از اون دسته انیمه‌هایی میدونن که برای آدمای غیر اوتاکو و کسایی که با انیمه آشنایی ندارن مناسبه. چون به خاطر خشونتش نشون میده که انیمه با کارتون بچگونه فرق داره. جدا از اون، اونقدر جذاب هست که خیلیا رو جذب خودش کنهD;
+
تو میتونی از همه چی اینجا حرف بزنی'-'
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- جمعه ۱ اسفند ۹۹
- ۱۴:۱۵
منم فروردین بودم دیگه•-•...
تفاوتمون میشه دقیقا ۲ سال و ۱۱ ماه و ۲۳ روز^-^
یه هفته بین تولدامون فاصلس دقیقا•-•.... فقط یه هفته کمتر از سه سال ازم بزرگتری....
*وی را مادربزرگ میکنم*
لعنت به حافظه‌ام...تو هم بهاری هستی*-*
کمتر از چیزیه که رفتار میکنی:/
دومین باریه که تولد یه نفر باهام تو یه فصل و یه ماههXD
*زیر لب ناسزایی روانه‌اش می‌کند*
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- پنجشنبه ۳۰ بهمن ۹۹
- ۲۳:۵۲
همه ی عددای که یادم بود اشتباه بودن=|💔....
۱۵
*وی دوباره مینشیند تا از اول تفاوت سنیشان را با سال و ماه و روز حساب کند*
15 کی؟@-@
*وی را مادر بزرگ نکنی بس است*
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- پنجشنبه ۳۰ بهمن ۹۹
- ۰۰:۱۲
آم آکامه...
تولدت چند فروردین بود؟•-•
22 D:
واسه تو کی بود؟@.@
•𝓂𝒶𝓃𝒶𝓂𝓎•
- دوشنبه ۲۰ بهمن ۹۹
- ۰۰:۵۳
آکامه... باورم نمیشه...
گوشی به فنا رفتم بعد ماه ها بالاخره روشن شد و روشن موند...
جونگده نجات پیدا کرد... با کلی داستان نیمه کاره ی دیگه که توش بود....
*جیغ کشیدن*
شوخی میکنی؟!
این که عالیه*----*
جونگده برگشته خونههه*0*
Saba
- شنبه ۲۰ دی ۹۹
- ۱۲:۰۰
میگم کی وقت داری یکم بحرفیم؟دلم برات تنگ شده
منم همینطور!!ولی متاسفانه این چند روز درگیر یه سری کارای مزخرف هستم...هفته‌ی بعد یه موقع مشخص کنیم؟#~#
Saba
- شنبه ۲۰ دی ۹۹
- ۱۱:۵۹
مخصوصا اونجایی که تو تلویزیون خودشو دید و خندید...اونجا خیلی کیوت بود!!
اون خنده‌ی مستطیلی یکی از قشنگ ترین خنده‌هایه که تو عمرم دیدم(ಥ‿ಥ)
manamy
- جمعه ۱۹ دی ۹۹
- ۲۱:۰۶
چرا هرکار میکنم قالبم یا تو گوشی افتضاح میشه یا تو کامپیوتر؟:′|....
یه ساعت با کامپیوتر داداشم داشتم قالب درست میکردم با گوشیم بهش نگاه کردم دیدم گند زدم=|....
منم سر این قالب همین مشکلو داشتم:/
درکت میکنمT-T...
Saba
- جمعه ۱۹ دی ۹۹
- ۱۵:۴۵
علاوه بر محشر بودن کیوتم بودT~T* - *
همونطور که از یک عدد کیوتی انتظار میره*-*
manamy
- جمعه ۲۱ آذر ۹۹
- ۱۴:۴۸
آهنگ Be My Love از چنبکشی و گوش کردی؟
تازه پیداش کردم... خیلی قشنگه...
آرهههه
خیلی احساسی و قشنگهT^T
manamy
- سه شنبه ۱۱ آذر ۹۹
- ۱۳:۴۶
عه از داداشمم انتظار میرفت؟″-″
من کلا اعتقادی به رابطه ی خواهر برادری ندارم
تقریبا مطمئنم اگه همون دختر خالم که چند بار به خاطر اینکه خالم باهاش بد رفتار میکنه باهاش قهر کردم خواهر کوچیک تر خودم بود تا حالا زنده نذاشته بودمش:|
به نظرم خواهر برادر بودن ارتباط اجباری با کساییه که ممکنه اصلا ازشون خوشت نیاد++
ممکنه هم دوسشون داشته باشی ولی در هر صورت مجبوری باهاشون رابطه برقرار کنی و مجبورییییی دوسشون داشته باشی++👐
شاید...
حالا که فکر میکنم شخصیتای فصل اول کلا احساسی ترن″-″....
اونطور که تو ازش تعریف میکنی قطعا:|~
خوبه که انکارش نمیکنیXD
هممم شاید همینطور باشه که تو میگی
من خودم تا یه سال پیش دقیقا همینطوری فکر میکردم با خواهرم موش و گربه بودیم.__.
اما امسال معلوم نیست چه بلایی سرمون اومده که شدیم عزیزتر از جان هم:/
کلا مانگاکا از فصل دوم داستان رو جدی‌تر کردD:
manamy
- دوشنبه ۱۰ آذر ۹۹
- ۲۰:۴۱
خودش میگه سعی میکنه ولی منکه چیزی ندیدم:/
علایقمون زیادی با هم فرق میکنه
بد نیست مخصوصا برای یکی مثل من
چون معمولا خوشحالم و رو مود خوب و پر شور و با انگیزمم به خاطر همین راحت میبرم😂🔥
نمد ولی هرچی باشه لوسه و داداشمو (و خودمو++) زده میکنه...
نمیدونم میتونم درست توضیح بدم یا نه ولی شبیه اینه که بیشتر بخشای احساسی که متعلق به زمان خاصی نبودن و توی فصل اول آوردن که فصلای بعدی چیزی اضافه ننویسن یا اینکه کلا بخشای احساسی تر و توی فصل اول جا دادن که بقیه ی فصلا عادی باشه....
احساسی دوست ندارم++💔
همونطور که از داداشت انتظار میرفتXD
طبیعیه...
برادر ندارم ولی به اینکه خواهر و برادرا کاملا باهم می‌سازن اعتقاد ندارم:/
بازیکن کی بودی تو؟XDD
سلیقه‌ای است دیگر
به نظرم اونش به هیناتا ربط داره
آخه هیناتا کلا کاراکتر احساساتیه.__.
شاید چون تو فصلای بعد بیشتر رو کاراکترای مکمل مانور داد این احساس کمتر دیده شده شایدم اشتباه کنم
در هر صورت من با هر شرایطی میسازم پس مشکلی نداشتم و ندارمD:
manamy
- دوشنبه ۱۰ آذر ۹۹
- ۱۶:۲۶
داداش من کلا از هرچی من خوشم بیاد بدش میاد بعدم میگه تو میری عاشق همه ی اون چیزایی میشی که من ازشون بدم میاد:/
من هر روز یک یا دو بار باهاش مسابقه میدم
هردفعه ببرمش میتونم مجبورش کنم به قسمت هایکیو ببینه″)
به خاطر همین خیلی طول میکشه که بخوایم ببینیم چون به زور روزی بیشتر از یه قسمت میبینه:′|
تا برسیم به جاهایی که خوشش میاد پدر من در میاد
هایکیو کلا خوبه ولی فصل اول یکم زیادی لوسه...
چون اولین باریه که هیناتا عضو یه تیم واقعی میشه به خاطر همین زیادی خوشحال و احساسی میشه″)
فک نکنم اون تلاشی برای دوست داشتن علایق تو بکنه:/
تو سعی کن ببینی اون از چه چیزایی خوشش میاد امتحانی برو دنیال اونا@.@(روش تضمینی نیست ولی شاید یک درصد همدیگه رو درک کنین:/)
مسابقه دادن ایده محشریهXD
نمیشه بهش گفت اسمش پیش زمینه‌ست
درواقع همهی داستانا یه پیش زمینه‌ای دارن واسه همین قسمتای اول هایکیو واسه من کاملا طبیعی بود و هست:|~
manamy
- دوشنبه ۱۰ آذر ۹۹
- ۱۶:۰۳
هم
فکر نکنم به این زودیا تمومش کنم
در حال حاضر جز امتحان دادن تنها کاری که میخوام انجام بدم اینه که داداشمو مجبور کنم باهام فصل اول هایکیو رو ببینه″|
درسته که هر لحظه داره به شخصیتا و انیمه و چیزای دیگه فحش میده ولی بازم خیلیه که بتونم داداش انیمه هیترمو مجبور کنم انیمه ببینه😂💪
هایکیو تنها انیمه ای بود که ممکن بود یکم خوشش بیاد
هرچند فصل اولو منم زیاد دوست ندارم ولی بقیش خوبه″)
اگه خوشش بیاد باید بهم مدال بدین
همانطور که از رفیقم انتظار داشتم
عین خودمیXD
منم داشتم رو این فکر میکردم که چطور خواهرمو به اینکه بیاد انیمه ببینه دعوت کنم
ولی هنوز به نتیجه‌ای نرسیدم.__.
خدارو شکر خواهر من اینطور نیست(درواقع هیچوقت حرفش پیش نمیاد که بخواد اظهار نظر کنه پس اگه حرفش پیش بیاد نمیدونم قراره چی بگه:/)
اگه بتونی که خیلی خوبه!به اسطوره‌ها خواهی پیوست U~U
من عاشق همهی فصلاشم*^*
manamy
- دوشنبه ۱۰ آذر ۹۹
- ۱۱:۲۱
مگه به بیان مهاجرت نکردیم؟++
من مهاجرتم تموم شده ولی شما دو تا هنوز تو راهین:/
manamy
- يكشنبه ۹ آذر ۹۹
- ۰۹:۱۲
اندفعه نابودیش رسمیه....
من فقط نگرانم وقتی میهن نباشه کجا میخوایم با هم مثل صندوق میهن حرف بزنیم=′|
پ ن: ساعت ۹ و ۹ دقیقه ی ۹/۹/۹۹ مبارک*-*🍁💫
پ ن²: به روز خودت نیار که دیرتر فرستادم′-′
میهن دیگه نیست...
پس به پینترست مهاجرت می‌نماییم#~#
ج.پ.ن:مبارکهههXD
چ.پ.ن2:تو هم نادیده بگیر که دیر دارم جواب میدمD:
Kati
- يكشنبه ۹ آذر ۹۹
- ۰۰:۱۴
منم نتونستم بکشمش#-#
بیا نگهش داریم واسه فردا
تازه یکیم از دی او دارم... محشره*---*
البته بیشتر از بک دانلود کردم...بقیشون دیگه خیلی سخت بودن...یکیم بود ازچانیول بود...خیلی خفن بود بود اصن!
و صد البته برای من فراتر از سختT~T
خوبه تنها نیستم#-#
دی او همیشه محشرهT^T
میخوام ببینمشون*---*
Kati
- شنبه ۸ آذر ۹۹
- ۲۳:۳۸
اگه اون مدلرو کشیدی یادم بنداز چن تا دیگه ام برات بفرستم...نمیدونی چقدر خوبن*^*
معلم درس تخصصیم واسم کار فرستاد همه انرژیمو سر کشیدن اون دادم رفتT^T
میخوام بک رو بکشم ولی زورم میاد از رو تخت پاشمToT
Kati
- جمعه ۷ آذر ۹۹
- ۱۸:۴۹
اوهوم*^*
منم صبح رفته بودم یه چیزی از یوتیوب دان کنم یهو دیدمش...هنگ کردم یه لحظه...خیلی خوب بودT~T♥
خیلیT^T
Kati
- جمعه ۷ آذر ۹۹
- ۱۱:۵۷
بالاخره تونستم تو چو ایدل ثبت نام کنمD:
چجوری قلب جمع کنم؟@-@
چوآیدول یکم پیچیدست و به نظرم باید دنبال آموزشش بری(تو پیچ اکسوالیسو کاملا یاد داده)
من خودمم اولا توش گم میشدم#-#
اگه زبان برنامه فارسی باشه سمت راست و اگه انگلیسی باشه سمت چپ سه تا علامت داره
میتونی از اونی که عکس قلبه و روش نوشته my ویدیو ببینی و قلب جمع کنی@.@
علامت
کناریشم واسه قلب جمع کردن از دوستاست که تو یه زمان خاصی میتونی اونا رو
به لیست دوستات اضافه کنی یا درخواست بدی که فالوت کنن
اگه بازم گم شدی بذار دفعه بعد اومدیم گفتینو عکس میگیرم واست میفرستمD:
Kati
- جمعه ۷ آذر ۹۹
- ۱۱:۰۷
اکامه به یوتیوب سر زدی؟*-*
آرررررره!!!
صبحم رو با ورود به یوتیوب شروع کردم و الان شدیدا انرژی دارمT~T
آخه چطور ممکنه اینقدر جذاب باشه؟؟؟ لباس طراحی صحنه موسیقی صداش و همه چیییی محشر بود!!!!*^^^*
Kati
- چهارشنبه ۵ آذر ۹۹
- ۱۴:۵۹
اکامه وقت داری بحرفیم؟دلم برات تنگ شده@-@
فردا ظهر و بعد از ظهر هستم*^*
ساعت چند خوبه؟؟
manamy
- يكشنبه ۲ آذر ۹۹
- ۱۸:۳۹
میدونی شاید راه حلش ساده به نظر برسه ولی اونقدرام ساده نیست
و شاید خود مسئله خیلی پیچیده و عمیق به نظر برسه ولی اونم نیست
قضیه اینه که...
تو صندوق پیام میهن برات میفرستم.... تنها کسی که ممکنه بتونه کمک کنه خودتی″)
+ یهو خیلی چیز بزرگی به نظر میرسه😂💔 اصلا چیز خاصی نیست فقط ذهن منو خیلی درگیر کرده″)
باوشه
میربم میبینم
+
اوکی-.-
manamy
- يكشنبه ۲ آذر ۹۹
- ۱۷:۵۵
اینم اضافه کنم که اکثرا اون چیزا ازم دورن و ندونستنشون به چشمم نمیان و تاثیر خاصی روم ندارم اما اندفعه تو اون نشونه ها که تو کامنتای قبلی گفتم غرق شدم به خاطر همین نمیتونم بی اهمیت باشم ناراحت نباشم که نمیفهمم.....
پس باید محکم تر بری دنبالش چون تو کارای روزمرتم تاثیر میذاره(اگه فکر و ذهنت اونور باشه کی میخواد اینور کار کنه؟:/)
پس زحمت بکش برو جلو و بپرس._.
manamy
- يكشنبه ۲ آذر ۹۹
- ۱۷:۵۲
قضیه مخفی کردن نیستتتت صمسذسمسنتشدستسذینیدی
فقط انگار همه میدونن ولی من نمیدونم و باید بدونم
نسرساسذصتصهغثخغیخغیهغینفیغیلخاکذبایلشلساسحلجامژعثغیتبنرتطلساژپرنیغس
مثلا عام... دیدی وقتی توی یه جمعی که همه دارن درمورد یه چیزی حرف میزنن که تو چیزی درموردش نمیدونی چه حس بدی پیدا میکنی؟
حالا اینم بهش اضافه کن که همه توقع دارن بدونی
یا حداقل خودت فکر میکنی باید میدونستی
مثلا فرض کن با همکلاسیات رفتی بیرون و همه درمورد درس حرف میزنن ولی تو چیزی نخوندی@-@
من این حسو به چیزای خیلی زیادی دارم و داشتم ولی سعی کردم نادیدشون بگیرم چون اون چیزا انقدرام به من ربط نداشتن یا من زیاد به دونستنشون علاقه نداشتم
ولی اندفعه واقعا بهم ربط دارن و واقعا میخوام بدونم ولی نمیتونم بفهمم=))💔
نمیدونم دقیقا چجوریه که همه ی اطلاعات اینجوری به همه میرسه و همه راحت میفهمن جز من....
اوه:/
پس راه حل ساده تر از چیزیه که فکر میکردم
کافیه بپرسی :///
من همیشه تو این جمعا هستم، بیشتر تو جمع دوستای مدرسه
اما چیزی نمیپرسم
چون واسم مهم نیست#-#
اما اگه تو جمع خانوادگی یه همچین چیزی پیش بیاد قطعا میپرسم
مهمه چون منم عضو خانوادم:/
بقیه نباید توقع بیجا داشته باشن:|~
من جای تو بودم رو در رو از کسی که بیشتر بهش احساس نزدیکی میکنم می‌پرسیدم مثل مامان یا خواهر
همکلاسیای من معمولا در مورد دوست پسرا یا خاستگاراشون حرف میزنن
منی که سینگل به گورم(و باهاش مشکلی ندارم)طبیعتا هیچی نمیفهمم از حرفاشون#-#
شاید اوناهم از هم میپرسن
اصلا باهم تلپاتی میکنن(!)
تو که نمیتونی تلپاتی کنی پس برو بپرس:/
ته تهش اینه که یکم تو سری بخوری و قضیه رو بفهمی
یا تو سری نخوری و بفهمی
یا تو سری بخوری یا نخوری ولی نفهمی
شایدم اصلا قضیه ای نباشه که بفهمی._.
*رگ چرت و پرت گویی وی بالا زده*
manamy
- يكشنبه ۲ آذر ۹۹
- ۱۷:۱۷
اشکال نداره:|~....
(حرفیه که دوستام هرچی بهشون میگم بهم میزنن و واقعا اعصاب خورد کنه مگه میشه هیچی اشکال نداشته باشه:|🔪)
نه نه، این خیلی فرق میکنه
قضیه اینه که یه چیز واضحی وجود داره که من همش یه نشونه هایی ازش میبینم و یه چیزایی هم درموردش میدونم ولی اطلاعاتم خیلی کمه
همه این چیزرو کامل میشناسن و همه چیز و درموردش میدونن ولی اطلاعات من درموردش زیادی کمه و فقط در حد همون نشونه های کوچیک ازش اطلاعات دارم
حتی راه اینکه چطوری ازش خبردار شم هم نمیدونم و وقتی میفهمم هم نمیتونم انجمش بدم چون کلی چیز دیگه هست که باید بدونم تا بتونم انجامش بدم اما نمیدونمشون و میترسم از کسی بپرسم چون زیادی واضحه و قطعا تا الان باید میفهمیدم
این حسو همیشه درمورد همه چیز و همه کس دارم
هرچقدرم مدت طولانی تری نسبت به بقیه درمورد یه چیزی تحقیق کرده باشم انگار یه چیزی درموردش هست که همه میدونن جز من
هممم امیدوارم از این مدلا نباشه که در طی یک صحنه‌ی حساس و موسیقی حماسی برمیگردن میگن تو بچه واقعی ما نیستی@-@
جدا از شوخی پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است
کسی که میپرسه یعنی میخواد بدونه و کسی که جواب میده از یاد دادن و باخبر کردن بقیه خوشش میاد
تو رو در رو ازشون بپرس که چیو قایم میکنن و بعد از دیگه به خودشون بستگی داره که بگن یا نگن#-#
به نظر من تقصیر تو نیست که نمیدونی تقصیر اوناست که روشنت نمیکنن
بیا مثبت نگر باشیم شاید اصلا قضیه ای وجود نداشته باشه:/
یا داشته باشه و دونستن یا ندونستن تاثیری رو زندگیت نذاره
شاید فقط در همین حد باشه که ذهن کجکاوت رو آروم کنه نه بیشتر نه کمتر:///
manamy
- يكشنبه ۲ آذر ۹۹
- ۱۶:۵۳
عههه؟.... بیا یکم رو مخت راه برم ببینم:|~......
ینی فقط من نیستم که با هر کی یه جور رفتار میکنم؟#-#
ناخودآگاه با هرکی حرف میزنم رفتارم فرق میکنه... خیلی سعی کردم همون طوری که واقعا هستم با دوستام حرف بزنم ولی بازم با هرکدومشون یه جور رفتار میکنم
نمیدونم چرا اینجوریم″-″
+ چند روزه جز یه چیز به هیچی نمیتونم فکر کنم.... فکر میکردم یکم بگذره درست میشه ولی داره بدتر میشه:| ترکیب شوک و هیجان واقعا بده... چه برسه به الان که حس ″یه چیزی هست که همه میدونن و منم باید بدونم ولی نمیدونم و هرکار میکنم نمیتونم کامل ازش سردر بیارم″ هم اضافه شده... به هیچی جز همون یه چیزم نمیتونم فکر کنم به خاطر همین به جای درست شدن تشدید میشه:|💔 شت چقدر پیچیده شد....
من فقط تو رمانام موقع عصبانیت جذابما
تو واقعیت نمیتونم تصور نکنم بقیه از دستم چی میشکن.__.
کاملا طبیعیه
همه همینجورین حتی خودم:|~
+منظورت اینه که بقیه ازت چیزی رو قایم میکنن؟:/
یادم نمیاد از این حسا داشته باشم...چون اکثر اطرافیانم تو قایم کردن یا خالی بستن خوب نیستن:/
شایدم من زیاد باهوشم('-'*)
ترکیب شک و هیچان رو فقط یه جا اونم تو انیمه‌ها و فیلما حس میکنم
دنیای واقعی اکثر مواقع کسل کننده تر از اونیه که همچین حسی بهم بده:/
manamy
- يكشنبه ۲ آذر ۹۹
- ۱۳:۲۳
آره خب....
کلا فکر نکنم توانایی خشن شدن داشته باشم
درسته که بعضی از دوستام زور میگم ولی تقصیر خودشونه میخواستن از اول هرچی میگفتم گوش ندن😂🔪
اعضای خانوادمون تاحالا دیوونه شدن منو ندیدن
کلا بین دوستام و فامیلا و بقیه من آروم ترین و ساکت ترین فرد شناخته میشم درحالی که از همشون دیوونه ترم فقط بروز نمیدم-.-....
مخصوصا به مامان و بابام
چندبار که حرفایی که به دوستام میزدم و به مامانم زدم میخواست خفم کنه:|
من فقط دوبار بهش گفتم میخوام بخوابم کلا بیدار نشم که تو خوابم زندگی کنم.... یبارم گفتم فکر کنم وقتی لبخند نمیزنم از وقتی لبخند میزنم خوشحال ترم....
نمد چرا انقدر عصبانی شدXD💔
وقتی هیجانی که بهم وارد میشه خیلی زیاد شه ساکت و آروم و بی حرکت یه جا میشینم و به دیوار به چشم یه هدف خیره میشم....
یا انقدر به دیوار خیره میشم که یادم بره هیجان زده بودم یا یهو میزنم زیر خنده و به دیوار حمله ور میشم:|♡
تو باید خشن شدن منو ببینی~
موقع عصبانیت خیلی جذاب میشمD*
چه تفاهمی
اطرافیان من به زور صدامو میشنون:/
اما پیش مامان و خواهرم یه جوری دیوونه بازی درمیارم که حتی مامانم میپرسه من تو رو از کجا آوردم:///
کلا مدل رفتار آدم باید پیش هر کسی فرق کنه دیگه چه برسه به دوست و مامان
خودمم تجربش رو دارم و میدونم که باید از این کار پرهیز کنیم#-#
ری اکشنت محشرهXD
manamy
- شنبه ۱ آذر ۹۹
- ۱۸:۳۲
تاحالا ندیده بودی؟=|....
میبی=|
مشکل من اینه که نمیدونم مشکلم چیه
فقط عین خر هیجان زده شدم و یهو به دلایل نامعلومی توی شوک عظیمی فرو رفتم جوری که نیم ساعت به ستون خیره شده بودم و آروم میگفتم اگه نفهمم چه کار باید بکنم میام تورو میخورم😂💔
اه دقیقا
هر چند وقت یه بار یادشون میفتم ولی آخرش همون تهه گیر میفتنT^T
آخه همیشه از روحیه لطیفت میگفتیXD
در این مواقع یه نفرو پیدا کن و از سر و کولش برو بالا
هرچی انرژی داری چه منفی چه مثبت روش خالی کن و راحت میشی.__.
من از این کارا با خواهر و مامانم میکنم#-#
بچه‌های بیچاره‌ی ماT-T
manamy
- شنبه ۱ آذر ۹۹
- ۱۷:۴۶
به آکاشی نزدیک نشو++🔪
فکرشم نکن که بهش دست بزنی++🔪🔪🔪
اهههههههه++🔪🔪🔪🔪
جدیدا یکی اسم کراشای هایکیومو میاره میخوام سرشو بزنم++🔪
به چه حقی به پسرای من نگاه میکنین؟++🔪
اصن تو به چه حقی با کراشای من همسنی؟؟؟++🔪
سرمو تو دیوار کوبیدم ولی اونم فایده نداشت
باور کن راست میگم
خوردن ستون و گاز گرفتن دیوار حمام هم خیلی آسون نیست دندون درد گرفتم=/
هیچی میخواستم بگم اون بچم هم تو گوشی به چوخ رفتن گیر افتاده++😂💔
خیلی دلم میخواد ادامشو بنویسم ولی قسمتای قبلیشو ندارمTT
واو نمردیم و روی خشن تو رو هم دیدیم#-#
نگران نباش من با پسرهای هایکیو کاری ندارم
چون بیشتر رو داستانش مانور میدم~
پس کلا از دست رفتی:/
همممم یادمه یه بار خیلیییی از زندگی خسته شده بودم و یک ساعت تمام بی اینکه بخوام و بدون مکث رو کاغذ از همه بدبختی نوشتم
تهش کاغذم جر دادم:/
ولی سبک شدم...
اینو امتحان کن شاید جواب داد#.#
اوا توهم مثل من ماجراهای من و بچه هام داری؟؟
خیلی بده که از دستشون بدیT^T
manamy
- شنبه ۱ آذر ۹۹
- ۱۱:۴۶
درحال شکلات خوردن بمیر این از همش بهتره-.-
مال خودمه=′)
البته من الان فقط یه اتسو میخوام... به هیچ چیز دیگه ای نیاز ندارم فقط یه اتسوی کیوت از اونایی که لپاش باد کرده″)
رو صدای اتسو و کنما شدیدا کراش زدم
خیلی شدید++....
خیلی خوبه صداهاشون
اصن اینا بیا فقط جیغ و داد کنن من گوش کنمT^T
آره آره دخملی به ظرافت من=|~....
واقعا دیر رسیدی....
قبرمو کندم ولی توش نیستم
ستونم با دندونام از جا کندم
دیوار حمومو از هیجان گاز گرفتم
داشتم تحتمو میجویدم....
خلاصه که آره ترکیب شوک و هیجان خیلی بده-.-....
اررررهXD
پس من آکاشی رو برمیدارم:///
واه خونتو به فنا دادی رفت که.__.
به حرف من گوش میکردی سرتو تو دیوار میکوبیدی درست میشد#-#
درد روحی رو خوب دوا میکنه
و در عوض بهت درد جسمی(سردرد)میدهXD
راستییی تو کامنت قبل یادم رفت بگمممم آره جونگده رو یادمه!!
حالش چطوره؟D:
Kati
- پنجشنبه ۲۹ آبان ۹۹
- ۱۹:۱۳
حیف موضوعش خیلی جالب بود):
ولی خیلی مزخرفه...یا باید کامل بزارن یا کلا نزارن...من از این مورد خیلی زخم خوردم•-•
T^T
همین بگو اگه کامل نیست گذاشتن و خوندنش چه فایده‌ای داره؟:/
manamy
- پنجشنبه ۲۹ آبان ۹۹
- ۱۵:۳۹
بیا منو آروم کن تا با دندون کف اتاقم برای خودم چال نکندم=]....
میدونم دیر میای تهشم آرومم نمیکنی پس میرم چال بکنم=]....
به کراشام بگو دوسشون داشتم=]👋
میخوای کف اتاقت قبر بکتی برای خودت؟:/
و مث همیشه دیر رسیدم...
قبر کندن خیلی زمان میبره
مخصوصا واسه دخملی به ضرافت تو:///
امیدوارم یا منصرف شده باشی یاز از خستگی پخش زمین شده باشیXD
manamy
- چهارشنبه ۲۸ آبان ۹۹
- ۲۲:۱۶
یهو یه حس مالکیت خاصی به کنما پیدا کردم...
کنما مال منه دست بزنی جیغ میزنم:/
manamy
- چهارشنبه ۲۸ آبان ۹۹
- ۱۷:۰۱
دیوار نه فقط تخت
از رو تخت میپرم پایین با خیال راحت میمیرم#-#
*پرش رویایی از روی تخت برای خودکشی*
نه من میخوام موهاش بازسازی شه#-#...
وقتی یکی پوکره باید پوکر باشه...
آکاشی کلا لبخند میزنه (بهش نمیاد#-# فکر کنم من تنها فنیم که نمیخوام کراشم لبخند بزنهXD) ولی نه به بوکوتو#-# نه حتی وقتی داره درموردش حرف میزنه یا بهش فکر میکنه#-#
یکم عوض شده یکم... ولی همون خیلی رو من تاثیر میذاره...
کلا من این فصلو ببینم باید برم یه دور فصل دومو از اول ببینم یه جور انگار فصل چهارمی در کار نبوده″)
+ خو اصن چرا باید غر بزنم؟″)
هممم
تخت رو ندوست
مرگ خفنی نیست.__.
من میخوام یه مرگ خفن داشته باشم
در راه نجات یه نفر جونمو بدمU-U
یا در حال شکلات خوردن بمیرم...
باید آکاشی رو بکوبن از اول بسازنXD
تو جزئی نگری پس طبیعیه
خشو به حال من که کلی نگرم:/
همین کارو کن، فصل دوم رو ببین که فصل چهارو بشوره ببره
+غز زدن آدمو خالی میکنهD:
manamy
- سه شنبه ۲۷ آبان ۹۹
- ۱۸:۱۴
آکامه=′|
حس میکنم آکاشی اخلاقشم داره عوض میشه=′|
شاید به خاطر اینه که به اینکه همش بزنه تو ذوق بوکوتو و هیچوقت همینجوری ازش تعریف نکنه عادت کرده بودم ولی حس میکنم واقعا داره عوض میشه=′|
زیادی لبخند میزنه=′|
*وقتی همه ی عوامل با تو و کراشت رو آکاشی مخالف باشن*
صدای بوکوتو هم یکم عوض شده...
کراش سوم من تو این انیمه صدای بوکوتو بود=′)...
من هیچوقت اون آدم سابق نمیشم بای-
+ شرمنده اگه اینجا زیاد غر میزنم وقتی هایکیو میبینم زیادی هیجان زده میشم=′| 😂 مثبتشو که نمیتونم خالی کنم چون خودمم نمیدونم چی به چیه ولی منفیشو اینجوری خالی میکنم توام مجبوری گوش کنی دست خودت نیست″)
الان کم تر لبخند بزنه تو خوب میشی؟؟XD
از فن‌های لیوای یاد بگیر که وقتی اولین بار لبخند زد نت رو ترکوندن و همچنان می‌ترکوننXDD
صداش همونه که
کجا با این عجله؟!
نه تو واقعا باید سرتو بکوبی تو دیوار@-@
+اینجا غر نزنی کجا بزنی؟؟بیا بغل مامانیXD
manamy
- سه شنبه ۲۷ آبان ۹۹
- ۱۲:۵۴
اولین بار نیست ولی هروقت به این چیزا فکر میکنم دیوونه میشم#-#
درک نمیکنم#-#
اصلا درک نمیکنم#-#
تو واقعا فقط یه سال از بوکوتو کوچیک تری#-#
چرا من بوکوتو رو انقدر بزرگ میبینم؟؟#-#
تو واقعا با آکاشی همسنی...
هق عق#-#
یکی منو بگیره#-#
+ جدیدا همش نیازمند کمک یکیم... چقدر اتفاقای عجیب میفته... اون از موهای آکاشی اون از چشمای بوکوتو اینم از تفاوت سنیاتون... من میرم خودمو از رو تختم پرت کنم پایین بای#-#👋
XD
سرتو بکوب تو دیوار
روش تضمینی واسه سر جا اومدن عقلته
واسه من که خوب بود
هم اعصابم آروم شد هم عقلم راست و ریست شد
هم سرم درد گرفت:/
manamy
- سه شنبه ۲۷ آبان ۹۹
- ۱۲:۴۵
آره ولی قیافش عوض شده#-#
وقتی سوکیو صدا میکرد مثل قبل چشاش گرد نبود#-#...
هعی=′|....
سنایی که من نمیتونم باهاشون کنار بیام خیلی زیادن
جدا از اینکه تو با آکاشی و کنما و تاناکا (!) و نیشینویا همسنی و اینکه از هیناتا و بقیه یه سالم بزرگتری (با هیناتا و یاماگوچی و کاگیاما مشکلی ندارم ولی خدایی سوکیشیما ازت بزرگتر نیست؟؟=′|) مینسوکی یه سال از مینهو بزرگ تره
میخواستم بگم از مینهو هیونگش ولی اون هیونگ مینهو میشههه
شاینی چند سال پیش ده سالش میشد ینی امسال اگه خیلی کوچیک باشه ۱۲ سالشه ولی اکسو امسال ۸ سالش شد
چجوری مینهو از مینسوکی کوچیک تره؟؟؟ چجوری تهمین از بکهیون کوچیک تره؟؟؟؟ چرا و چگونه؟؟؟؟؟؟؟؟
من شدیدا تو کف تفاوت سنیای شخصیتای هایکیو و تو و موهای آکاشی و تفاوت سنیای شاینی و اکسو گیر کردم#-#
همم فک کنم متوجهش نشدم.__.
سوکیشیما در نظر من یه پا بزرگساله(از اونم دل اعصاب خوردکنا و دوست داشتنی هاش:/)
ما همینکه قبول کردیم شیومین هیونگه گروهه خودش خیلیه#-#
فقطم هایکیو نیست
تو ژانرای ماورایی از مدل تفاوت سنی‌ها ریخته!
طرف قیافش میخوره کم تر از 15 باشه ولی بیشتر از 1000 سالشه:///
عجیب هست اما واسه من که این ژانرو دوست دارم یه کلیشه‌ی دوست داشتنیه=~=
ولی واقعا تو هایکیو طرف یه پا غوله اونوقت بچه دبیرستانیه.__.
این است قدرت انیمه...
Kati
- سه شنبه ۲۷ آبان ۹۹
- ۰۹:۱۱
اکامه انگار ابن کتاب بچه های بدشانس فقط تا جلد ششم تو نت هس...داستانش بنظر که خیلی خوب میومد...حیف فقط تا جلد شیش هس):
کتاب دیگه ای سراغ نداری؟
وای همین الان رفتم دیدم
اون موقع که دانلود میکردم اصلا بهش فکر نکردم@-@
همه میگن که تو نت پیدا نمیشهT-T
ولی من جلد نهمشو تو کتابخونه‌ی شهرمون دیدم(نه جلد یک نه دو نه سه نه هیچی فقط 9:/)
فک کنم باید تا شیش بخونم و با ندونستن داستانش به گور برم-__-
manamy
- دوشنبه ۲۶ آبان ۹۹
- ۲۱:۲۰
آکی...
دقت کردی آکاشی فقط سه سال از من بزرگتره؟...
ینی تو با آکاشی همسنی....
ینی تا سال دیگه اگه هایکیو یه سال نره جلو آکاشی باید بهت بگه آکامه سان...
بعد تو با بوکوتو و کورو همسن میشی....
بعد الان که با آکاشی همسنی با کنما هم همسنی...
ینی آکاشی یا کنما همسنه....
بعد اون دوتا با تو همسنن...
کورو و بوکوتو یه سال از آکاشی و کنما بزرگ ترن
ینی یه سال از تو بزرگ ترن
دایچی و آساهی و سوگا هم یه سال از شما بزرگ ترن
ینی اونا هم با کورو و بوکوتو همسنن
ولی من حس میکنم اگه دایچی به بوکوتو نگه بوکوتو سان بهش بی احترامی کرده
ولی نمیگه و بی احترامی هم نمیشه
تاناکا با تو همسنه
ینی با آکاشی همسنه
بنی با کنما هم همسنه
ولی من مطمئنم کنما باید بهش میگفت تاناکا سان
نیشینویا هم با شما چهار تا همسنه
یاکو با کورو همسنه
ینی با بوکوتو و دایچی و آساهی و سوگا همسنه
میدونستم با سوگا همسنه ولی درک اینکه با بوکوتو همسنه سخته...
تندو و اون یکی پسره که اسمشو یادم نیست (اوشیجیما؟...) هم با دایچی همسنن
ینی با آساهی و سوگا هم همسنن
ینی با کورو و بوکوتو و یاکو هم همسنن...
ینی الان تو و آکاشی و کنما و تاناکا و نیشینویا تو یه لاینید و همتون سه سال از من بزرگ ترید
بوکوتو با کورو و دایچی و آساهی و سوگا و یاکو و تندو و اون یکی پسره (اوشیجیما؟؟) تو یه لاینه و همشون از شماها یه سال بزرگ ترن
هیناتا با کنما همسن نیست
هیناتا واقعاااا با کنما همسن نیست!!
هیناتا با کاگیاما و سوکیشیما و یاماگوچی و لو و اون یکی پسر مو نارنجیه که اسمشو یادم نیست و اون یکی پسر مو چتریه که باز اسمشو یادم نیست تو یه لاینه و همشون دو سال از من بزرگ ترن و یه سال از تو کوچیک تر
ینی از من فقط دو سال بزرگ ترن
فقط دو سالللللل!!
و حتی یه سال از تو کوچیک ترنننننن!!
کوچیک تررررررررررررررررررررررر!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
#مغزم‌رگ‌به‌رگ‌شد
#مغز‌تورم‌رگ‌به‌رگ‌کردم؟...
وای خدای من
هیچ دقت نکرده بودم@-@
اوج کراش زدن اونجاییه که کراشت ازت کوچیک‌تر باشه(TдT)
البته اولین بار نیست پس میتونم باهاش کنار بیام#-#
مشکلی ندارم که از کنما بزرگتر باشم آخه اون خیلی کیوت و کوچواوعهXD
گربه‌های بی حوصله و بی تفاون رو خیلی دوست دارم و کنما یه جوریا منو یاد این مدل گربه ها میندازهD:
بعله و میبینم که رد دادی:/
اولین باره اینطور میشه واست نه؟
واسه من خیلی پیش اومده پس یه جورایی عادی شده#-#
*وی با همه جیز کنار می‌آید*
وقتی بکهیون از کای و چان بزرگتر باشه دیگه همسن نبودن هیناتا با کنما چیز جدیدی نیست.__.
تو هم مثل من تو تشخیص سن مشکل داری؟
من کلا نمیتونم از قیافه یه نفر بگم چند سالشه#-#
تو انیمه که تشخیص دادنش تقریبا غیر ممکنه...
کمتر بهش فک کن وگرنه دیوونه میشی:/
manamy
- دوشنبه ۲۶ آبان ۹۹
- ۱۸:۳۶
من چجوری قراره این مدل موهای آکاشی که اینهمه مدت وقتی تو پینترست میدیدمش با اشک میگفتم اینا دروغه و مثل قبله رو تحمل کنم؟؟
چجوری نصف باقی مونده ی شکلاتی که داشتم با هایکیو میدیدم و با بستش درسته قورت ندم که خفه شم؟؟
همونطور که من تحمل کردم و شکلاتمو قورت دادمXD
manamy
- دوشنبه ۲۶ آبان ۹۹
- ۱۸:۳۱
با وجود موهای از دست رفته ی آکاشی چجوری میتونم آروم باشممممم؟؟؟؟
چهره ی بوکوتو هم خیلی عوض شده
دیگه مثل قبل زیادی شاد نیست
افسرده کردن بچمو=′|
بیا با هم به انیماتورا فحش بدیم=′||||
معلومه که نمیتونی:/
بوکتو همونیه که بود جیغ جیغو و خفن#-#
در این موضوع کاملا پایه ام-.-
manamy
- دوشنبه ۲۶ آبان ۹۹
- ۱۸:۱۷
اکیییییییییییی کسذسکشدضضنشسذشگشذژتسذسمضعشفضدسکدسکسذسهسپبنببذسخسد
(خیلی وقت بود نگفته بودم آکی#-#)
بالاخره آکاشی و دیدممممم=′|||||
خیلی عوض شدهT^^^^T
بوکوتو هم خیلی عوض شدهT^^^T
فقط تغییر کورو مثبت بوده تاحالاT^T
دلم برای موهای آکاشی تنگ میشه... هق هقT^T
همین الان دلم برای موهاش تنگ شدT^T
صورتشم همینطور... قبلا خیلی کشیده بودT^T
نمیخوام موهاش سیخ سیخی شهT^T
عرررررررررررررررررT^T
نمیخوام صورتش گرد شهههههههههههه
*وی موقع دیدن هایکیو زیادی هیجان زده میشه*
@-@؟
ریلی؟؟؟
پس اشتباه نمیکرد م و واقعا کیفیت این فصل اومد پایین.__.
دو باره یه تیکه رو با کیفیت کم و زیاد دیدم به این هوا که شاید واسه کیفیت باشه
انگار نبود
لعنت به انیماتورا:///
موهای آکاشی رو خعلی دوست داشتمT=T
آرام باش...
فک کنم تنها نکته‌ی مثبت این فصل اینه که داستان تغییر نکرده و مثل قبل محشرهT^T
Stella =]
- جمعه ۲۳ آبان ۹۹
- ۰۹:۵۳
سلام =)
خوش اومدی *-*
منم تقریبا تازه کارم !
+ وبلاگت خیلی خوشگله ^^
درودD:
سپاس گزارم~
خوشبختم!!
+همچنین*--*
Kati
- شنبه ۱۷ آبان ۹۹
- ۱۴:۳۷
واو..این عالیه
چهارشنبه میرم سراغش...ممنون*-*♥
حتما برو*-*
در عین سادگی داستان روون و دوست داشتنی دارهD=
manamy
- چهارشنبه ۱۴ آبان ۹۹
- ۲۰:۴۷
این روزا وقت داری بیای گفتینو؟
موضوع خیلی مهمهT-T...
پ ن: حوصله ندارم وارد شم++
فردا احتمالا بعد از ظهر باشم...
ساعت 4 و نیم خوبه؟@.@
Kati
- چهارشنبه ۱۴ آبان ۹۹
- ۱۸:۱۷
مهم نیس که برا کی بوده مهم اینه که به قول تو تونسته جوو اروم کنه@-@
+دوازده جلد؟._.
اگه قبلا بود حتما میرفتم سراغشون ولی الان گاهی اوقات حوصله خودمم ندارم•-•
بعله. چش نکنم بزنم به تخته اس ام بالاخره یه کار درست کرد:///
+نگران نباش اونقدر طولانی نیست
هر جلد شاید 70 یا 80 صفحه داشته باشهD:
Kati
- چهارشنبه ۱۴ آبان ۹۹
- ۱۶:۰۵
اکامه حوصلم به طرز مزخرفی سر رفتهT-T
حتی خواهرم کامپیوترو نمیده برم خاطرات الحمرا ببینم-_-
فیلمه رو به خاطر چانیول دانلود کردم ولی تا الان خبری از چانیول نیس•-•
راستی الان قضیه اون دختره چی شد؟؟
+یه چن تا رمانم معرفی میکنی؟ترجیحا بشه تو نت پی دی افشو پیدا کرد چون فعلا نمیتونم برم بیرون کتاب بخرم@-@
منم یکیم مثل خودتT-T
الان مثلا اومدم اینجا پستی که دارم می‌نویسم رو یکم ادامه بدم...که فکر نکنم حوصلشو داشته باشم#-#
امیدوارم زودتر پیداش شه@.@
چند روز پیش اس ام گرام دوباره بیانیه داد و اینبار گفت که با هرگونه شایعه و توهین و از همین جور چیزا مقابله میکنه و واسه آیدولاش وکیل میگیره و...
یه سری میگن این بیانیه واسه دفاع از چانیول نیست و در اصل واسه کارینا پخش شده که عضو گروه جدید دخترونه اس امه.(میگن که چت دختره با یه نفر پخش شده که توش درمورد کای چرت و پرت گفته. یه سری هم تکذیب میکنن و میگن که چته فیک بود.) حالا چه اون بیانیه واسه چان بودچه نه، تونست الکیپاپ رو که تو توییتر شایعات چان رو پخش میکرد ساکت کنه. خدارو شکر چند روز جو آروم شده و اکسوالا دارن رو رای گیری‌ها تمرکز میکنن~
دیروز یه برد دیگه تو چوآیدول داشتیم*-*
+همممم. چند وقته رمان جدید نخوندم اما آخرین بار داشتم بچه‌های بدشانس رو میخوندم@.@
تا جلد 3 رو خوندم و هر وقت حوصلم برگرده میرم سر جلد 4. جمعا 12 جلد داره و داستانش در عین سادگی قشگنهD:
sura manamy
- چهارشنبه ۱۴ آبان ۹۹
- ۱۵:۴۵
یه سر به میهن نمیزنی؟++...
شرمنده چند روزه زیاد درگیر توییتر و رای گیری‌ها بودم اونور نیومدمT^T
Kati
- يكشنبه ۱۱ آبان ۹۹
- ۱۴:۳۰
حداقل اینجوری یادت نمیره...وای وقتی یادم میاد که اونجوری رمزای مزخرفی میزاشتم دلم میخواد خودمو بزنم:////
منم سر رمز خیلی مشکل داشتم تهشم به سختی خودمو مجبور کردم و یه چیز درست و حسابی یافتم-.-
Kati
- يكشنبه ۱۱ آبان ۹۹
- ۰۹:۲۹
پس ساعت هفت گفتینوی توD:
چون رمز گفتینوی خودمو یادم رفته•-•
شاید بهتره بگم بیشتر رمزامو://
منتظرت میمونم*~*
عه
من رمز همه حسابام تو همه جا یکیه...یعنی اگه به نفر رمز یکیشو پیدا کنه بقیشونم رو هواست#-#
sura manamy
- پنجشنبه ۸ آبان ۹۹
- ۰۰:۰۳
هوم... قبلا اعتماد به نفسم زیادی پایین بود#-#...
معتقدم یه دلیل اینکه اعتماد به نفسم از اون موقع بهتر شده اینه که از اون موقع واقعا بهتر شدم:′|
همه باید مثل من باشن... من خیلی راحتم... من خیلی خوبم″-″...
فرزندم دیگه حسابی بزرگ شده*اشک شوق اشک شوق*
صد در صدXD
sura manamy
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۲۳:۴۳
جدیدا اعتماد به نفسم خیلی بهتر شده... فکر میکنم تو و کاتی از این تغییر خوشتون میاد•-•...
من مشکلی با حرف بقیه ندارم++ اگه خوشم نیاد یه جور رفتار میکنم انگار نشنیدم++ اگرم خوشم بیاد یه روز کامل با فکرش خوشحالی میکنم++
فکر کنم خوشم میاد بقیه بهم بگن بچم++...
صد در صد! من عاشق آدمای با اعتماد به نفسم#~#(عقیده دارد آنها بسیار ناز و دوست داشتنی هستند~)
خیلی خوبه که اینطور باشی. خیلی خوبه که همه مثل تو باشنT-T
بچه خودمیXD
sura manamy
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۲۳:۳۴
از خودم راضیم-.-
خیلی پیشرفت کردم-.-
تو همه چیز-.-
و بزرگتر شدم-.-
با اینکه همه میگن هنوز دوسالمه•-•...
قطعا حق با شماستXD
اعتماد به نفست رو تحسین میکنم*-*
مهم این نیست که همه چی میگن
مهم اینه که خودت چی میگیD=
sura manamy
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۲۳:۳۳
آره خب و وقتی شبانه مهاجرت کنم کسی نمیفهمه... نیهاها:|~
اه بله همینطور است...
موفق باشی=|~
sura manamy
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۲۲:۱۵
حس میکنم این مدت حتی تو نوشتن متن کامنتامم پیشرفت کردم...•-•~
حس نکن مطمئن باشXD~
sura manamy
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۲۲:۱۲
پرستویی ندوست++
به جغد معروفم پس مهاجرت جغدی میکنم++...
احتمالا ینی هیچکس نمیفهمه تونستم مهاجرت کنم...=|~
راستش فکر میکنم اگه بخوام میتونم راحت تر ازش سردر بیارم و بهش عادت کنم ولی با قالب مشکل دارمTT...
یه جورایی انگار نباید تا قبل از اینکه مشکلم با قالب حل شه کاری انجام بدم:|💔
واو
من مهاجرت جغدی دوست@~@
نه مهاجرت جغدی یعنی شبونه مهاجرت کردن~
درمورد قالب برو دنبال قالب‌های آنلاین
یه نمونش اونی که کد اصلی قالب الان منو درست کرده
پایین قالب آدرسش هستD:
منم نصف زمان مهاجرتم سر همین قالب لعنتی بودم و چه پدرها که ازم درنیاوردಥ_ಥ
Kati
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۲۰:۱۴
دقیقا...اصن دیلن گونی هم بپوشه بش میاد:/
نصف جذابیاتای تین ولف به خاطر استایلزه...یا بهتره بگیم دیلن
مطمئنم دیلن اگه نقش استایلزو نمی‌رفت من انقد به تین ولف جذب نمی‌شدم!
متاسفانه شوخی نیس و واقعیتهT-T
یه چیزی فراتر از رد دادنه:///
حتما دنبالشون برو*-*
راستی maya mila رو هم حتما گوش کن خیلی قشنگهD:
+الان فقط منتظر بی نهایتم
اون یکی فیلم دیلن که قراره 2021 بیاد-_-
مجبوریم تا اون موقع صبر کنیمT-T
با این حرفت شدیدا موافقم|:
صد در صد!
هم من هم خواهرم کل فیلم رو به خاطر دیلن دیدیمXD
تو فصل شیشم بخش دومش که اونقدر کم حضو ر داشت حسابی واسمون ضد حال بود-__-
به زودی دنبالشون خواهم رفت^*^
+
امیدوارم این یکی بیشتر از 108 دقیقه باشهT-T
sura manamy
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۱۸:۲۷
یاح یاح... دوباره وارد شدم:|
ولی هنوز مثل دفعه قبلی چیز خاصی ازش نمیفهمم-_-
حالا که فکر میکنم خیلی طول کشید که به میهن عادت کنم و از همه چیزش سر در بیارم...
حوصله ندارم دوباره انجامش بدمT^T💔
آفرین پهلوانXD
منم حوصله خیلی کارا رو نداشتم...
پس فکر میکنی واسه چی به مهاجرتم میگن لاکپشتی؟:/
تو مثل من نباش و پرستویی بیا اینورU-U
Kati
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۱۶:۴۵
منم مجبور شدم حذفش کنم:/
نوکیتسونه*--*
عوضی اونجا خیلی جذاب شده بود*--*
عه واقعا؟نمبدونستم
تین ولف بدون استایلز اخه معنی میده؟:////
اکامه میدونستی اسکات و با ایزک شیپ میکنن؟نابود شدمT-T
من تازه با شیپ استایلز و درک کنار اومده بودم...اخه اصن استایلز عین چی از درک می‌ترسه بعد میان با هم شبپشون میکنن؟:|||
+مرسی...شب میرم سراغشون*-*
راستی el lenguaje de las metaforas رو شنیدی؟؟
خیلی قشنگه یه اهنگ رومانیاییه...عاشقشم...اگه نشنیدیش حتما برو سراغش
راستی اهنگ خیانت از گروه امون که ازبکیه رو بهت گفته بودم؟اگه نگفتم برو سراغش*-*
تو اون فصل بود که فهمیدم گودی زیر چشم چه قدر میتونه یه مرد رو جذاب کنه...
خداییش دخترکش شده بودXD
تین ولف بدون استایلز یعنی هیچ!
یعنی خار بدون گل!
هیچکس خارو نمیبینه همه به گل خیره میشنT~T
اسکات و ایزاک؟!!شوخی میکنی...@-@
درک و استایلز رو درک میکنم
آخه مومنت‌های وحشتناک خنده دار داشتن ولی اسکات و آیزک؟
فندوم دیگه رد داده:///
متاسفانه از این مدل شیپا همه جا هست...
+
خواهش می‌شودU~U
نه نشنیدم
حالا که تو میگی حتما قشنگن
حتما دنبالشون میرم!D:
manamy
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۱۴:۳۵
دوباره امتحان میکنمTT...
دفعه ی قبلی که واردش شدم رسما هیچی ازش نمیفهمیدم:/
سانی هم گفت پنل کاربری بیان پیچیدس...
منم اولش اصلا نمیدونستم چی به چیه
اینقدر امکانات داره توش گم میشدم:/
الانم هر روز دارم چیزای جدیدتر کشف میکنمXD
Kati
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۱۳:۵۵
راستی اکامه میشه چن تا از اهنگای خوب سولوی اعضا رو معرفی کنی؟؟؟
همممم
.
.
.
آلبوم دی لایت از بکهیون خیلی خوبه~
آهنگای مورد علاقم تو این آلبوم کندی، آندر واتر و Ghostعه *^*
حال و هوای آلبومش واسه من یه چیزی شبیه به آن ویلیج بود^~^
آهنگ Lit رو لی خونده و باید بگم محشرهT~T
مخصوصا معنیش! به قول خواهرم واسه خودش یه پا فیلم سینمایهXD
beautiful goodbye از چن رو حتما گوش کنT-T
صدای بهشتیش در عین حال که منو آروم میکنه قلبمو خراش میدهT^T
thats ok دی او محشرهههههه
scream هم دی او خونده و به قول خواهرم معنیش سمه... منو که نابود کرد T~T
you از شیومین هم خیلی دل نواز و قشنگهT*T
let's love سوهو هم خیلی خیلی خوبهههه
on me سهون هم فراموش نکن خیلی خفن و جذابهD:
if we love again چن و چانیول خوندن و هر چی هم گوش کنم خسته نمیشم ازش*~
.
.
.
دیگه بیشتر از این یادم نمیاد@.@
اینا رو گوش کن تا به بقیشونم برسیمXD
Kati
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۱۳:۵۴
از خواهرم پرسیدم امتیاز اصلیش هشت و یکه
مشخصا فیلمی که دیلن توش بازی کنه محشره*-*
اکامه...همین الان یهویی دلم تین ولف خواس...یا در اصل بهتره بگم استایلز...T~T
راستی فیلمه صد و هشت دقیقس...باورت میشه؟این برای منی که اینهمه مدت منتظر بود تا فیلم کراشم بیاد بیرون زیادی بی انصافیهT-T
از اونطرفم که تین ولفو نمیسازن))):
*~*
تین ولف واسه من نماد استایلز رو داره! چون لپتاپم پر شده بود مجبور شدم حذفش کنمT-T
ولی فقط فصل سوم رو نگه داشتم تا هر وقت خواستم برم و چشمم را به جمال نوکیتسونه روشن کنمXD
آره دیدم... 108دقیقه خیلی کمههههT0T
یه جا خوندم میگفت احتمالش هست یه اسپین آف از تین ولف بسازن...
البته اگه استایلز نباشه اصلا نمیخوامش:/
Kati
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۹
- ۱۰:۱۴
اکامه یادم رفت دیروز بهت بگم...یادته قبلا گفتم دیلن قراره یه فیلم جدید بده بیرون؟*-*
"Love And Monsters" اومده*-*
از امتیازش خبری ندارم ولی گفتن فیلم خوبیه اگه وقت داشتی ببینشD:
خودمم قراره زود برم سراغش*-*
اوه مای گاد...
واااااای همین امروز دانلودش میکنم*^*
پوسترش که خیلی باحال میزنه!!
البته این طبیعیه. دیلن بازی کنه و فیلم باحال نشه؟مگه داریم مگه میشه؟:/
هز سایتی یه امتیاز داده یکی هفت و یک یکی هشت و یک
البته واسه ما فقط دیلن مهمه3:
برم به خواهرم بگمممم قطعا ذوق مرگ میشه*---*
#دیلن_لاورهاXD
چوی زینب دمدمی
- سه شنبه ۶ آبان ۹۹
- ۱۸:۵۸
اون سایتم یه بار دیگه برو بده اگه دوست داشتی بنظرمن که دقیق ترین وکامل ترین سایته!
آخه باورت نمیشه من هم یه جاتست دادمintjشدم😐
من هیچیم شبیه شما نیست!😐
البته به تومیاد!
حتما سر میزنمD;
manamy
- سه شنبه ۶ آبان ۹۹
- ۱۶:۰۹
درضمن... قالبتم خیلی باحاله...=′|
به ترکیب رنگی قبلی عادت کرده بودم ولی اینم خیلی خوبهTT...
سپاس^0^\
دارم سعی میکنم رنگای جدید رو ترکیب کنم~
manamy
- سه شنبه ۶ آبان ۹۹
- ۱۶:۰۸
بالاخره...=′|
*وی چیزی جز این به ذهنش نمیرسه بگه:|
به نظرت منم میتونم با بیان کنار بیام؟...TT
دلم نمیاد جز میهن جایی وب بزنمT^T💔
D:
باید بیای اینور و باهاش کار کنی
بعد که باهاش کنار اومدی شروع کن~
تو از پسش بر میای!D:
چوی زینب دمدمی
- سه شنبه ۶ آبان ۹۹
- ۱۴:۵۴
اضافه کن برم ببینم دیگه چه وجه اشتراکاتی داریم!
نمیدونستی اعتمادبنفس ندارم؟ باعصا بزنمت؟ بعداینهمه وقت یکی ازمهمترین ویژگی های منو نمیدونی؟؟؟
دستت دردنکنه اصلا بافوت شما سرتاپا اعتماد به نفس شدم!😐
من که به خودم افتخارمیکنم😂ولی اعتماد به نفس ندارم! بحثش مفصله!
خبببب...intj؟؟عین غزلییییی^^ وایسا ببینم چرا انقدرintjها زیاد شدن؟ مگه نمیگن اینا فقط هشت صدم درصدن!؟ بابا اینا که ازماهم بیشترن!😐من هرکی دیدمintjبوده!
خودممinfpهستم💚😊نقاط قوتم رابی نهایت دوست...وازنقاط ضعفمم بیزارم😑
تواین سایت تستو دادی دیگه؟
https://www.16personalities.com/fa
در اسرع وقتXD
شرمندن از این خبر نداشتمT-T
#فوت‌های_جادویی_خاله_آکامهXD
خب چرا؟ اعتماد به نفس به این خوبی خوگلی@-@
اوهوم~
واقعا؟؟؟ یه نفر مثل خودم یافتم*~*
تو سایت که تست دادم هم میگفت اینقدر کمن. فکر کنم همشون همین دور و بر ما تو ایران باشنXD
نه تو یه سایت دیگه تست دادم
Kati
- سه شنبه ۶ آبان ۹۹
- ۱۱:۴۹
میخوام از صندوق پیام برات پیام بفرستم نمیشه... انگار صندوق پیامت پر شده چون نمیفرسته@-@
پس حرفامو اینجا میگم
تقصیر تو نیست...بالاخره هر ادمی به مشکلاتی داره...پس بیا فقط بیخیالش بشیمD:
و اینکه من کلا وقتم ازاده پس هروقت که بگی هستم@-@
آره قصد داشتم خالیش کنم ولی یادم رفت._.
اوهوم...
ممنون که درک میکنیT~T
پس امروز گفتینوی من@.@
چوی زینب دمدمی
- سه شنبه ۶ آبان ۹۹
- ۱۱:۳۹
بعدازقرن هااااااااااااااااااااااا
*باعصا وموهای سفید به استقبال آکامه می آید*
صبرکن ببینم عصا؟ چوی زینب دمدمی هیچ وقت پیر نمیشه!😑بیخیال. همین شکلی شاد وشنگول میام به استقبالت و خیلیم دلم میخواد کتکت بزنم ولی سعی میکنم خودمو کنترل کنم!
خوش اومدییییییی آکامهههه جوووونمممم😍😭😍😭😍😭
وب جدیدمبارک خیلیم ذوق مرگم واسه پستات نگوایده ندارم که میزنمت!😑ایندفعه دیگه جدی!
عاااااا راستی بیوگرافیتم خوندم چقدر وجه مشترک داریم فکر نمیکردم😄
بذار ببینم:
تو اینطور که معلومه بایداز من بدت بیاد چون من اعتماد بنفس ندارم:|||
ولی خب منم ازصبح تاشب مهمونی رفتن وکلا مهمونی رفتن مگر اون جاهایی که آدمهای موردعلاقه م هستن متنفررررم😑
منم خیلی حرف میزنم(موقع نوشتن) اینو دیگه همه میدونن ولی تودنیای واقعی درسته آروم نیستم ولی خیلی مظلومم به خدا راست میگم😂ولی آرومم نیستم.
شما تودنیای واقعی اگه منو باکسایی که ازشون خوشم نمیاد ببینید فکر میکنید آدم افسرده وخسته کننده ای هستم ولی وقتی باعشقهام هستم کاملا برعکسم^^😍😄
اگرم تنهایی ببینیدم...بستگی داره چه برداشتی دارید ولی اگه خوشتون نیاد از اینجورآدما فکر میکنید یه آدم زیادی پرانرژی ولی خسته کننده ای هستم:|||||
راستی آکامه تایپ شخصیتیmbtiت چی هست؟ خیلی دلم میخواد بدونم!
دورود بر مادر بزرگ^0^\
بعله شما در سن نوجوانی و شکوفایی هستید و تا ابد در همین سن باقی خواهید ماند!
ما نیز به پای شما شکوفا مانده‌ایمXD
سپاس گزارمممممT~~~T
دیدم بدون بیوگرافی نمیتونم وب بزنم دیگه نوشتم~
البته هنوز خیلی چیزای دیگه هست که هر وقت نونستم اضافه می‌کنمشD;
شوخی میکنی
فکر نمیکردم فقدان اعتماد به نفس داشته باشی.__.
میام می‌زنمتا:/
اعتماد به نفس...اعتماد به نفس...
*اعتماد به نفس را به سوی او فوت می‌کند*
یکم به خودت افتخار کن مادر بزرگ جان! ناسلامتی شما اسطوره‌ی زندگی ما هستید-__-
آخرین باری که تست دادم INTJ بودم@.@(فک کنم اینم باید تو بیوگرافیم اضافه کنم)
نقاط قوتم را با جان و دل می‌پرستم~
و نقاط ضعف بسیاری دارم که در تلاشم تا آخر امسال درستشان کنم#-#
Kati
- سه شنبه ۶ آبان ۹۹
- ۰۹:۵۵
وب جدید مبارک^-^
امیدوارم هرچه زودتر مشکلاتی که میگی حل بشن ولی اکامه هرکاری میکنی خواهشاً قبلش به خبری بده خب...نگران میشیم)):
پس لطفاً دیگه اونجوری بیخبرمون نزار
سپاس گزارم*~*
از شرمندگی سرخ شده‌ام...
سوگند میخورم که دیگر تکرار نمی‌شودU-U
aurora chan
- دوشنبه ۵ آبان ۹۹
- ۲۳:۵۹
دلم نمیاد بزنمت اونم وقتی بعد کلی وقت برگشتی!
هعی خدا 😫😭 ولی از تو بدتر منم ک کلی ایده داستان دارم کلی شخصیت پردازی کردم و تا اخر داستانم هم رفتم ولی هیچ وقت نمی تونم بیارمشون رو کاغذ 😐
امیدوارم :) میتونی تا هروقت خواستی نوشتنش رو بندازی عقب ولی لطفا ولش نکن داستان ب اون خوبی حقش نیس ی همچین چیزی :<
چرا نتونستی باهاش همسو بشی من عاشقش شدم و خیلی تو دلم رفته 🥺
این سازگاری با تگ ها برا من 3 ماه طول کشید امیدوارم برا تو یکم کم تر بشه 😑😹
اوه واقعا اینطور فکر میکنی شاید همینطور باشه از اینکه عاشقشونی خیلییی خوش حال شدم 😲☺️🥺💖
اره خیلی محشره *----------*
حتما اینکارو بکن منم باید یکاری با این کاوایی شدن قالبام بکنم و سعی کنم ی استایل جدید جور بکنم >^<
دل نازک کی بودی تو؟U~U
قدیما خیلی این موضوع رو تجربه کردم و الان بعد از کلی خوندن و تحقیق کردن تونستم تا حدودی بهترش کنم
هرچند هنوزم چیزی که می‌نویسم دقیقا چیزی که تو ذهنمه نیست و نمیشه اما سطح متوسط و قابل قبولی داره0.0
همسو نشدم چون یه چند تا ایراد کوچیک و بزرگ داره که از سر تنبلی نمیتونم برم درستش کنم-.-
ولی دوستش دارم^~^
اینکه با تگای جدید کار کنی واقعا سخته ولی سعیمو میکنم که زودتر باهاش سازگار شم -.-
بعله عزیزم سلیقه تو قابل ستایش و مستحق عشق ورزیدنه*~*
آفرین پهلوان تو از پسش بر میای! برو ببینم چیکار میکنی (≧▽≦)
aurora chan
- دوشنبه ۵ آبان ۹۹
- ۲۰:۳۴
اهم اهم سلامم رو خوردم ببخشید :<
سلاممممممم ^~^
آره بیان امکاناتش خیلی خوبه ولی ی چیزیش خیلی رو مخ منه اینه ک جاوا اسکریپت توش پولیه 😑
اه میهن.... صبا ایده سگ پدر این بچه یتیم رو فراموش کرده :/
نمی زنیم اگه بگم من رمانت رو میخوام :)؟
من خیلی دلم میخواد محو نشم ناموسا Xd
قالب ساختن برا بیان یکم مشکله واقعا الان من کلی قالب ساختما ولی حال ندارم تگای بیان رو جاگذاری کنم ایح 🤕🚶🏻♀️
خیلی قالبت رو دوس دارم همیشه ساده ولی شیکن برعکس قالبای من 👀
امان از دس لپ تاپ و کامپیوتری ک ناز میان و هی میرینن ب خودسون 😫
خاکیتری و قرمز یچی بود ولی این یچی دیگه اس *~*
درود*^*
دوران استفاده از جاوا اسکریپت برای من به سر آمد...
اتفاقا تو کسی هستی که باید منو بزنی
منم رمانمو میخوام ولی حیف که هیچوقت نتونستم کارمو نیمه کاره ول نکنمT^T
به این امید که در آینده ادامش بدم یا حداقل بازنویسیش کنم...
وقتی رو این قالب کار میکردم اصلا نتونستم اونجور که میخوام باهاش همسو شم-__-
فکر کنم چند ماه اول زندگی در بیان رو باید به سازگاری با تگ‌هاش بگذرونم-.-
قالب‌های تو سافت و دلنشینن و عاشقشونمU~U
خودمم به همین نتیجه رسیدم خاکستری و سفید ترکیب رنگ محشریه*^*
ترغیب شدم که از این به بعد رنگای جدید رو lمتحان کنم*---*
aurora chan
- دوشنبه ۵ آبان ۹۹
- ۲۰:۲۵
خب وی فرست کامنت وب جدیدت رو ب خودش اختصاص میده :>>
سپاس گزارم U~U
Hi~
اینجا بیشتر درمورد خودم و چیزایی که یهو میان تو ذهنم می‌نویسم!
پستا طولانی و احتمالا حوصله سرن بر ولی خب...
امیدوارم لذت ببریدD;
اینجا بیشتر درمورد خودم و چیزایی که یهو میان تو ذهنم می‌نویسم!
پستا طولانی و احتمالا حوصله سرن بر ولی خب...
امیدوارم لذت ببریدD;
منوی وبلاگ
آخرین مطالب
آرشیو مطالب