مهدیه می‌باشم... دوستام آکامه و آکی صدام می‌کنن. ولی درحال حاضر لقب مورد علاقم روبکیا و روبی می‌باشدD:

آم، دقیقا باید اینجا از چی بگم؟

آه درسته، فقط باید کاری رو انجام بدم که خیلی توش خوبم. یعنی از خودم بگم!

یک عدد نویسنده‌ی درونگرا، اوتاکو، اکسوال، کیپاپر، کیدرامر و گیمر ناکام...

اگه اشتباه نکنم از یازده یا دوازده سالگی وبلاگ نویسی می‌کردم~

یه مدت خیلی کتاب می‌خریدم می‌خوندم، الانا بیشتر کتاب آنلاین و انگلیسی می‌خونم.

INFP هستم و درونگرا~

 

چهارتا عروس هلندی دارم، مامان دوتاشون و مادرشوهر دوتای دیگمxD

علاقه‌ی زیادی به جواهردوزی دارم و امیدوارم آیندم توش باشه.

هیچوقت حس نکردم تو الگوکشی و دوخت لباس با مهارتم، اما اگه موقعیتش پیش بیاد شاید دوباره امتحانش کنم.

از تغییر کردن نمی‌ترسم، از روزی می‌ترسم که دیگه خودمو نشناسم.

در حال حاضر دارم یه داستان نسبتا طولانی می‌نویسم، تخیلی و جادوییه و *سرفه*یکم خشونت توش زیاده*سرفه*

 

یهو غیب شدن تو پروندم زیاده ولی سعی می‌کنم اگه دفعه بعد باز پیش اومد یه خبر بدم بعد بمحومxD

چیه؟سوسک دیدی؟! رو من حساب نکن، همین الانشم وسایلمو جمع کردم دارم میرم، نخیر، اصلانم فوبیای حشرات ندارم...
زیاد بی احساس صدام می‌کردن و واقعا ناراحت کننده بود. البته حق داشتن اون موقع واقعا نمی‌دونستم چطور احساساتمو بروز بدم اما الان یکم بهتر شدم، از اینکه بگم آی لاو یو (فارسیش تو دهنم نمی‌چرخه...) و فدات شم (90 درصد مواقع به طوطیام) کمتر خجالت می‌کشم.

 

 

پ.ن1: همونطور که می‌دونید و شاید نمی‌دونید، سبک نوشتنم با توجه به مودم تغییر می‌کنه پس اگه دنبال کننده‌ی وب هستین، سپاس گزارم که تحملم می‌کنین!

پ.پ.ن: فعلا چیز دیگه‌ای برای اضافه کردن ندارم، ولی هر وقت حس کردم نیازه، میام و کم و زیادش می‌کنمD;